عشق ابدی پارت ۳۲
عشق ابدی پارت ۳۲
ویو یونگی
-سواستفاده گر
+حیح(لبخند لثه ای)
نشستیم به فیلم دیدن . کل خوراکی هایی که آورده بودم رو تو ۳۸ مین اول فیلم خورد .
واقعات تعجب کرده بودم ، چجوری آخه؟!!
+جیمین !!!
-ب...بله؟(دهن پر)
+چجوری میتونی این همه خوراکی رو تو ۴۰ مین بخوری!؟ آه آیششش
-خب ببخشید(کیوت و آروم)
+نگا کن یه جفت شکمو گیرم اومده (خنده)
-...
فقط نگاهم میکرد ، میخواستم بخورمش انقدر که گوگولی شده بود .
رفتم و دوباره کلی خوراکی آوردم و نشستم به خوردن ...
وسطای فیلم پاش رو گذاشت رو پام . بخاطر شلوارکی که پوشیده بود رونای خوشگلش بیرون بود . دستم رو گذاشتم رو رونش و فشارش میدادم .
کل فیلم ۲ ساعته رو دیدیم
یه نگا به ساعت انداختم که کپ کردم .
-ساعت هشته!!؟(تعجب)
+آره(تعجب)
-چقدر مگه فیلم دیدیم؟
+ ۲ ساعت
-چقدر خوابیدیم؟
+ ۵۰ مین
-چقدر..
+آیش بسه جیمینا . عههههه(پرید وسط حرفش)
-چیکار کنیم حالا؟ آه خدا همین یه روزش رو حوصله ام پوکیده . حالا ۴ روز رو چیکار کنم؟!(قر قر)
+چقدر قر میزنی جیمینا
-یونگی خیلی میزنی تو حِسَم ها.
+خب ببخشید بچه
-بریم تو حیاط؟
+ در قفله |:
-بریم تو آشپزخونه؟
+چیکار کنیم؟!
-یه چیزی درست کنیم کوفت کنیم. گشنمه ها
+دیگه واقعا میترسم بمیری ، چقدر میخوری آخه؟
-دمپایی؟
+نه اوکیه ، بریم تو .
-تو؟
+تو آشپزخونه (پوکر) |:
خندید و رفتیم سمت آشپزخونه ، یکم رامیون و دوکبوکی درست کردیم . گوشت گاو رو سرخ کردم و با کاهو بردم سر سفره . رامیون و دوکبوکی رو هم بردم گذاشتم
دو تا ویسکی هم از تو یخچال برداشتم و بردم .
نشستیم و شروع کردیم به خوردن .
که جیمین با سوالش متعجبم کرد ...
اینم پارت بعدی 😁👋🏻
ویو یونگی
-سواستفاده گر
+حیح(لبخند لثه ای)
نشستیم به فیلم دیدن . کل خوراکی هایی که آورده بودم رو تو ۳۸ مین اول فیلم خورد .
واقعات تعجب کرده بودم ، چجوری آخه؟!!
+جیمین !!!
-ب...بله؟(دهن پر)
+چجوری میتونی این همه خوراکی رو تو ۴۰ مین بخوری!؟ آه آیششش
-خب ببخشید(کیوت و آروم)
+نگا کن یه جفت شکمو گیرم اومده (خنده)
-...
فقط نگاهم میکرد ، میخواستم بخورمش انقدر که گوگولی شده بود .
رفتم و دوباره کلی خوراکی آوردم و نشستم به خوردن ...
وسطای فیلم پاش رو گذاشت رو پام . بخاطر شلوارکی که پوشیده بود رونای خوشگلش بیرون بود . دستم رو گذاشتم رو رونش و فشارش میدادم .
کل فیلم ۲ ساعته رو دیدیم
یه نگا به ساعت انداختم که کپ کردم .
-ساعت هشته!!؟(تعجب)
+آره(تعجب)
-چقدر مگه فیلم دیدیم؟
+ ۲ ساعت
-چقدر خوابیدیم؟
+ ۵۰ مین
-چقدر..
+آیش بسه جیمینا . عههههه(پرید وسط حرفش)
-چیکار کنیم حالا؟ آه خدا همین یه روزش رو حوصله ام پوکیده . حالا ۴ روز رو چیکار کنم؟!(قر قر)
+چقدر قر میزنی جیمینا
-یونگی خیلی میزنی تو حِسَم ها.
+خب ببخشید بچه
-بریم تو حیاط؟
+ در قفله |:
-بریم تو آشپزخونه؟
+چیکار کنیم؟!
-یه چیزی درست کنیم کوفت کنیم. گشنمه ها
+دیگه واقعا میترسم بمیری ، چقدر میخوری آخه؟
-دمپایی؟
+نه اوکیه ، بریم تو .
-تو؟
+تو آشپزخونه (پوکر) |:
خندید و رفتیم سمت آشپزخونه ، یکم رامیون و دوکبوکی درست کردیم . گوشت گاو رو سرخ کردم و با کاهو بردم سر سفره . رامیون و دوکبوکی رو هم بردم گذاشتم
دو تا ویسکی هم از تو یخچال برداشتم و بردم .
نشستیم و شروع کردیم به خوردن .
که جیمین با سوالش متعجبم کرد ...
اینم پارت بعدی 😁👋🏻
۲.۴k
۰۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.