صادق داروبرد سکه و طلا
آسمان را بنگر لای ابرای پریشان سیاه
سکه ای هست طلا
عشق را می بینی
که از آنجا به زمین می تابد
اگه رودخونه جونش دست بارونه
جنوبی گر که عشقش رود کارونه
اگه زیبائی یه شب دست مهتابه
اگه مهتاب نباشه شب همش خوابه
همون جوری که گل بهارو می خواد
همون جوری که جون ایثارو می خواهد
همون جوری که دل دلدارو می خواهد
همون جوری که در دیوارو می خواهد
اگه پائیز با هیچکس یار نمی مونه
ولی یار و رفیق ابر و بارونه
اگه قدر طلا رو سکه می دونه
اگه با هم نباشن سکه ارزونه
منم بیخود نمی خونم
من از عشق تو می خونم
تو رو می خوام
منم تنها تو رو می خوام
منم تنها تو رو می خوام
تو رو می خوام تو رو می خوام
شاعر مسعود فردمنش
سکه ای هست طلا
عشق را می بینی
که از آنجا به زمین می تابد
اگه رودخونه جونش دست بارونه
جنوبی گر که عشقش رود کارونه
اگه زیبائی یه شب دست مهتابه
اگه مهتاب نباشه شب همش خوابه
همون جوری که گل بهارو می خواد
همون جوری که جون ایثارو می خواهد
همون جوری که دل دلدارو می خواهد
همون جوری که در دیوارو می خواهد
اگه پائیز با هیچکس یار نمی مونه
ولی یار و رفیق ابر و بارونه
اگه قدر طلا رو سکه می دونه
اگه با هم نباشن سکه ارزونه
منم بیخود نمی خونم
من از عشق تو می خونم
تو رو می خوام
منم تنها تو رو می خوام
منم تنها تو رو می خوام
تو رو می خوام تو رو می خوام
شاعر مسعود فردمنش
۴.۵k
۲۹ آبان ۱۴۰۰