م.. من چیزی ندیدم
م.. من چیزی ندیدم
امیدوارم...
بعد از چند دقیقه با صداش برگشتم که دیدم لباسش رو پوشیده رو تخت نشستم که اونم اونور
تخت نشست، سرمو برگردوندم تا ببینمش که دیدم اونم داره نگام میکنه... سریع رومو برگردوندم و به روبه روم خیره شدم کامل دراز کشیدم رو تخت و پتو رو روی خودم
کشیدم
اممم توی جنگل ... چرا بهویی ... اونجوری کردی؟ اومدم رو تخت دراز کشید
... نمیدونم
یعنی چی نمیدونی؟ اونجوری کردی بعد الان میگی نمیدونم؟
خب خودمم نمیدونم چرا یهویی اونجوری کردم تو بیش از حد کیوت شده بودی منم یهو.. نه یعنی چیزی امم خیلی حرف میزدی میخواستم ساکتت کنم مثل اینکه توهم مثل من زیاد فیلم میبینی من همیشه دوست داشتم زندگیم مثل فیلما و سریالای کره ای باشه درسته اولش سختی میکشن ولی بعدش جوری بام میرسن که آدم تمام اون سختی ها رو فراموش میکنه نظر تو چیه؟ قشنگ نیست؟ چرا نظر منم همینه شاید به ظاهر معلوم نباشه ولی وقتی با یکی صمیمی بشم رمانتیک میشم
م.. من چیزی ندیدم
امیدوارم...
بعد از چند دقیقه با صداش برگشتم که دیدم لباسش رو پوشیده رو تخت نشستم که اونم اونور
تخت نشست، سرمو برگردوندم تا ببینمش که دیدم اونم داره نگام میکنه... سریع رومو برگردوندم و به روبه روم خیره شدم کامل دراز کشیدم رو تخت و پتو رو روی خودم
کشیدم
اممم توی جنگل ... چرا بهویی ... اونجوری کردی؟ اومدم رو تخت دراز کشید
نمیدونم
یعنی چی نمیدونی؟ اونجوری کردی بعد الان میگی نمیدونم؟
خب خودمم نمیدونم چرا یهویی اونجوری کردم تو بیش از حد کیوت شده بودی منم یهو.. نه یعنی چیزی امم خیلی حرف میزدی میخواستم ساکتت کنم مثل اینکه توهم مثل من زیاد فیلم میبینی من همیشه دوست داشتم زندگیم مثل فیلما و سریالای کره ای باشه درسته اولش سختی میکشن ولی بعدش جوری بام میرسن که آدم تمام اون سختی ها رو فراموش میکنه نظر تو چیه؟ قشنگ نیست؟ چرا نظر منم همینه شاید به ظاهر معلوم نباشه ولی وقتی با یکی صمیمی بشم رمانتیک میشم
امیدوارم...
بعد از چند دقیقه با صداش برگشتم که دیدم لباسش رو پوشیده رو تخت نشستم که اونم اونور
تخت نشست، سرمو برگردوندم تا ببینمش که دیدم اونم داره نگام میکنه... سریع رومو برگردوندم و به روبه روم خیره شدم کامل دراز کشیدم رو تخت و پتو رو روی خودم
کشیدم
اممم توی جنگل ... چرا بهویی ... اونجوری کردی؟ اومدم رو تخت دراز کشید
... نمیدونم
یعنی چی نمیدونی؟ اونجوری کردی بعد الان میگی نمیدونم؟
خب خودمم نمیدونم چرا یهویی اونجوری کردم تو بیش از حد کیوت شده بودی منم یهو.. نه یعنی چیزی امم خیلی حرف میزدی میخواستم ساکتت کنم مثل اینکه توهم مثل من زیاد فیلم میبینی من همیشه دوست داشتم زندگیم مثل فیلما و سریالای کره ای باشه درسته اولش سختی میکشن ولی بعدش جوری بام میرسن که آدم تمام اون سختی ها رو فراموش میکنه نظر تو چیه؟ قشنگ نیست؟ چرا نظر منم همینه شاید به ظاهر معلوم نباشه ولی وقتی با یکی صمیمی بشم رمانتیک میشم
م.. من چیزی ندیدم
امیدوارم...
بعد از چند دقیقه با صداش برگشتم که دیدم لباسش رو پوشیده رو تخت نشستم که اونم اونور
تخت نشست، سرمو برگردوندم تا ببینمش که دیدم اونم داره نگام میکنه... سریع رومو برگردوندم و به روبه روم خیره شدم کامل دراز کشیدم رو تخت و پتو رو روی خودم
کشیدم
اممم توی جنگل ... چرا بهویی ... اونجوری کردی؟ اومدم رو تخت دراز کشید
نمیدونم
یعنی چی نمیدونی؟ اونجوری کردی بعد الان میگی نمیدونم؟
خب خودمم نمیدونم چرا یهویی اونجوری کردم تو بیش از حد کیوت شده بودی منم یهو.. نه یعنی چیزی امم خیلی حرف میزدی میخواستم ساکتت کنم مثل اینکه توهم مثل من زیاد فیلم میبینی من همیشه دوست داشتم زندگیم مثل فیلما و سریالای کره ای باشه درسته اولش سختی میکشن ولی بعدش جوری بام میرسن که آدم تمام اون سختی ها رو فراموش میکنه نظر تو چیه؟ قشنگ نیست؟ چرا نظر منم همینه شاید به ظاهر معلوم نباشه ولی وقتی با یکی صمیمی بشم رمانتیک میشم
۱.۲k
۱۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.