مگر ندیدی
مگر ندیدی
تاریخ بی مصرف را
که مدام
تولید و انقضا میشود
تا بچرخد
چرخِ کار و خانه
من از جغرافیای بی مرز
نمیگویم
که همه اش
دور مدینۂ فاضله
می گردد
با رقص سماع هم
دایره نمیزنم
که گیج بزند
کفشهای "لنگه" ام
با لرزۂ "بندر"ی
راحت بگویم
دنبال خانۂ درختی ام
پر از ریشه
که تانگو برقصم
تمام هندوستان را
با زخمی
به مورخِ "شعله" های کف پایم
تاریخ بی مصرف را
که مدام
تولید و انقضا میشود
تا بچرخد
چرخِ کار و خانه
من از جغرافیای بی مرز
نمیگویم
که همه اش
دور مدینۂ فاضله
می گردد
با رقص سماع هم
دایره نمیزنم
که گیج بزند
کفشهای "لنگه" ام
با لرزۂ "بندر"ی
راحت بگویم
دنبال خانۂ درختی ام
پر از ریشه
که تانگو برقصم
تمام هندوستان را
با زخمی
به مورخِ "شعله" های کف پایم
۱.۷k
۰۷ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.