تحمل کردن دیوانه ها بسیار بغرنج است

برای عاشقان گرچه زمین گردونه ی رنج است
برای من دلازاری و دلسنگی ِ تو گنج است


نگاهی می کنی چون تیر سرگردان نگاه تو
برای کشتن ناغافل این دل زمان سنج است


شبیه پادشاهی و دل من مثل یک سرباز_
همیشه مهره ی بازنده ی ناچیز شطرنج است

تو ماهی، یوسفی ، عشقی ، که چاقو داده در دستم !؟
که در دستم اناری خون زده با طعم نارنج است


مرا دیوانه می خواهی که بی حد دوستت دارم
تحمل کردن دیوانه ها ، یک عمر ، بغرنج است

#سید_مهدی_نژاد_هاشمی
دیدگاه ها (۱)

همه تقصیر بارانهای پاییز است می دانم

بحر عشق

صراحی بشکن و ساغر بریز

بی تو ترک برداشته قوری چایی

"همزن " و "آبمیوه گیری" ام را از هم جدا کردم .زن و شوهرند و ...

پدر ناتنی من...part:³⁴𝗝𝗶_𝘆𝘂𝗻𝗴:ولی...حق...من....نمیتونم...حق....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط