در اولینْ دیدار هم، بویِ جنون آمد ز تو
در اولینْ دیدار هم، بویِ جنون آمد ز تو
وقتی نشستی اندکی...نزدیکتر، دیوانه جان!
.
چون مینشستی پیش من، گفتم که اینک خویشِ من
ای آشنا در چشمِ من، با یک نظر...دیوانه جان
.
ما وصل را، با واژههایی تازه معنا میکنیم
روزی بیامیزیم اگر...با یکدگر، دیوانه جان
.
تا چاربند عقل را ویران کنی، اینگونه شو:
دیوانه خو، دیوانه دل، دیوانه سر، دیوانه جان!!! .
ای حاصلِ ضربِ جنون، در جانِ جانِ جانِ من
دیوانه در دیوانگی، دیوانه در دیوانه جان
.
هم عشق از آنسویِ دگر، سوی جنونت میکشد
گیرم که عاقل هم شدی! زین رهگذر دیوانه جان... .
یا عقل را نابود کن، یا با جنونِ خود بمیر
در عشق هم، یا با سپر، یا بر سپر، دیوانه جان
.
وقتی نشستی اندکی...نزدیکتر، دیوانه جان!
.
چون مینشستی پیش من، گفتم که اینک خویشِ من
ای آشنا در چشمِ من، با یک نظر...دیوانه جان
.
ما وصل را، با واژههایی تازه معنا میکنیم
روزی بیامیزیم اگر...با یکدگر، دیوانه جان
.
تا چاربند عقل را ویران کنی، اینگونه شو:
دیوانه خو، دیوانه دل، دیوانه سر، دیوانه جان!!! .
ای حاصلِ ضربِ جنون، در جانِ جانِ جانِ من
دیوانه در دیوانگی، دیوانه در دیوانه جان
.
هم عشق از آنسویِ دگر، سوی جنونت میکشد
گیرم که عاقل هم شدی! زین رهگذر دیوانه جان... .
یا عقل را نابود کن، یا با جنونِ خود بمیر
در عشق هم، یا با سپر، یا بر سپر، دیوانه جان
.
۲.۸k
۰۲ آذر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.