بدور از چشم بزرگ تر ها ببینیم
بدور از چشم بزرگ تر ها ببینیم
شرم حضور داشتیم
خجالت میکشیدیم
در خانواده ما اینگونه بود
تا پدر پایش را دراز نمیکرد
پا دراز نمیکردیم
چه برسد که بخواهیم فیلم های ... ببینیم
یا خدای نا کرده جلوی بزرگ تر سیگار بکشیم
میگفتم
دور هم جمع میشدیم تا فیلم ببینیم و شو
سیگار و قلیان بکشیم و بعد سعی کنیم مانند فلان خواننده بخوانیم یا
در مرام و اخلاق و معرفت و حرمت و ناموس و رفیق و نون و نمک و .... کم نگذاریم
نمی دانم تفریح الان جوونا چیه
ولی ما تفریح دیگه ای نداشتیم
فیلم و موسیقی و سیگار و قلیون و ورق و شطرنج ...
گاهی هم برگ شاهدونه
گاهی هم شاید اگر پیدا میشد
دو تا دود تریاک
نه عرق نه
اهل مشروب نبودیم
به هیچ وجه
ما نماز می خواندیم . شاید خنده ات بگیرد
ولی حقیقت را می گویم
حتی وقتی
فرناز و مهسا را اوردیم خانه و غذا پختیم
و فقط من و محمد رقصیدیم
ولی صلات ظهر نماز خوندیم .... نیاز ندارم باور کنی ولی خاطراتیه از جنون جوانی ما باورکن به صلات ظهر قسم
فرنازو مهسا تا عصر با مانتو بودند
دست به ناموس کسی نمی زدیم
نگاه بد نداشتیم فقط رفاقت بود و کفتن و خندیدن و از خواهر صمیمی تر ....
نیازی نیست باور کنی اگر اگر
اگر برایت جالب بود بخوان
داستان چندتا جوون که ساکن قم بودیم ولی بخاطر اینکه دانشگاه در شهرستان بود در شهر دیگه خاطره درست کردیم تا مرز مرگ .... مرگی که همچنان سایه سار زندگی است
حالا این چه کرم و چه مرضی بود چرا با اینکه در شهر خودمان دانشگاه بود باید به دانشگاه شهرستان می رفتیم نمیدانم
نمیدانم نام شهر ها را بگویم یا نگویم
امید وارم وقتی این داستان را میخوانید مساله نژاد پرستی ریشه کن شده باشد و به انداره سرخ پوستان اینقدر رشد کرده باشیم که افراد را به ویژگی های بلند اخلاقی و کارهای بزرگی که برای انسان و انسانیت کرده اند بشناسیم نه نام شهر و نژاد
مساله نژاد مزخرف ترین افتخار بشر است که اهل سقیفه به تقاید یهود در میان ما رواج دادند و کمترین میوه ان نسل کشی ایرانیان توسط سپاه سقیفه بود و جنگ جهانی دوم . آتشی که دامن یهودیان راهم گرفت و در جنگ دوم دیدند خسارتی را که نباید می دیدند
ولی من نام شهر ها میگویم تا بدانی
چه مسیری را طی میکردیم ...و به هیچ وجه قصد تخریب قوم و قبیله ای را ندارم ولی نژاد و نام شهر و طایفه زخم و دردی است که در جان ما ایرانیان هست
ما که نژاد پرست نیستیم
ایران سرای ماست چه فرقی میکند در تایباد باشی یا قم یا بندر لنگه یا انزلی نژاد برای عرب جاهلی ارزش داشت و امروز برای انگلستان
چه فرقی میکند پیرو اشو زرتشتی یا مسیح یا بودا یا امیرالمومنین
مهم این است که انسان باشیم و انسانیت را زندگی کنیم
انکه انسان است و انسانیت ....
پایان دو
شرم حضور داشتیم
خجالت میکشیدیم
در خانواده ما اینگونه بود
تا پدر پایش را دراز نمیکرد
پا دراز نمیکردیم
چه برسد که بخواهیم فیلم های ... ببینیم
یا خدای نا کرده جلوی بزرگ تر سیگار بکشیم
میگفتم
دور هم جمع میشدیم تا فیلم ببینیم و شو
سیگار و قلیان بکشیم و بعد سعی کنیم مانند فلان خواننده بخوانیم یا
در مرام و اخلاق و معرفت و حرمت و ناموس و رفیق و نون و نمک و .... کم نگذاریم
نمی دانم تفریح الان جوونا چیه
ولی ما تفریح دیگه ای نداشتیم
فیلم و موسیقی و سیگار و قلیون و ورق و شطرنج ...
گاهی هم برگ شاهدونه
گاهی هم شاید اگر پیدا میشد
دو تا دود تریاک
نه عرق نه
اهل مشروب نبودیم
به هیچ وجه
ما نماز می خواندیم . شاید خنده ات بگیرد
ولی حقیقت را می گویم
حتی وقتی
فرناز و مهسا را اوردیم خانه و غذا پختیم
و فقط من و محمد رقصیدیم
ولی صلات ظهر نماز خوندیم .... نیاز ندارم باور کنی ولی خاطراتیه از جنون جوانی ما باورکن به صلات ظهر قسم
فرنازو مهسا تا عصر با مانتو بودند
دست به ناموس کسی نمی زدیم
نگاه بد نداشتیم فقط رفاقت بود و کفتن و خندیدن و از خواهر صمیمی تر ....
نیازی نیست باور کنی اگر اگر
اگر برایت جالب بود بخوان
داستان چندتا جوون که ساکن قم بودیم ولی بخاطر اینکه دانشگاه در شهرستان بود در شهر دیگه خاطره درست کردیم تا مرز مرگ .... مرگی که همچنان سایه سار زندگی است
حالا این چه کرم و چه مرضی بود چرا با اینکه در شهر خودمان دانشگاه بود باید به دانشگاه شهرستان می رفتیم نمیدانم
نمیدانم نام شهر ها را بگویم یا نگویم
امید وارم وقتی این داستان را میخوانید مساله نژاد پرستی ریشه کن شده باشد و به انداره سرخ پوستان اینقدر رشد کرده باشیم که افراد را به ویژگی های بلند اخلاقی و کارهای بزرگی که برای انسان و انسانیت کرده اند بشناسیم نه نام شهر و نژاد
مساله نژاد مزخرف ترین افتخار بشر است که اهل سقیفه به تقاید یهود در میان ما رواج دادند و کمترین میوه ان نسل کشی ایرانیان توسط سپاه سقیفه بود و جنگ جهانی دوم . آتشی که دامن یهودیان راهم گرفت و در جنگ دوم دیدند خسارتی را که نباید می دیدند
ولی من نام شهر ها میگویم تا بدانی
چه مسیری را طی میکردیم ...و به هیچ وجه قصد تخریب قوم و قبیله ای را ندارم ولی نژاد و نام شهر و طایفه زخم و دردی است که در جان ما ایرانیان هست
ما که نژاد پرست نیستیم
ایران سرای ماست چه فرقی میکند در تایباد باشی یا قم یا بندر لنگه یا انزلی نژاد برای عرب جاهلی ارزش داشت و امروز برای انگلستان
چه فرقی میکند پیرو اشو زرتشتی یا مسیح یا بودا یا امیرالمومنین
مهم این است که انسان باشیم و انسانیت را زندگی کنیم
انکه انسان است و انسانیت ....
پایان دو
۴.۴k
۳۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.