یک سوال دارم؛می توانم بپرسم؟
یک سوال دارم؛میتوانم بپرسم؟
اگر قول میدهی که طبق معمول جای سوال، غرغر نزنی؛میشنوم.
ما چرا به هستی دعوت شدیم؟
عاقبت ما چیست؟
عجب غرغر شیرینی!
اما من همیشه برای این سوال یک پاسخ کوتاه و برجسته دارم.
من معتقدم هستی و ورود ما به این حجم تاریک، شباهت عجیبی دارد به یک رمان.
حتما تا بهحال رمانی را خواندهای؛از همان رمانهای عاشقانه مدرن.
صفحه اول؛ بند اول و جمله اول.
شاید اینگونه آغاز شود که، ملیسا در ۱۷ آوریل با چشمان خیس سوار بر قطار پاریس شد.
رمان با هزاران اتفاق و کاراکتر و دیالوگ ادامه دارد تا آن جمله نهایی.
بالاخره رمان تمام میشود.
زندگی همین است.
رمانی که ما هیچ اطلاعی از قبل و بعد؛ تصورات و خیالات ادبی نویسنده آن نداریم.
ما بر حسب لذت، در کنار بوی نرگس و عطر چای هل، رمان عاشقانه میخوانیم و بعد از آن جمله پایانی، زندگی تکرار میشود.
جهان همین است؛ آمدیم و میرویم.
از خیالات آقا یا خانم نویسنده خبر نداریم.
شاید هم شبیه بعضی رمانها، شماره دو و سهای داشت.
مهم نیست.
چای برقرارست.
عطر نرگس برقرارست.
رمان بخوانیم.
امروز ۲۱ آوریل؛ حال ملیسا خوب است.
حال شما چطور؟
اگر قول میدهی که طبق معمول جای سوال، غرغر نزنی؛میشنوم.
ما چرا به هستی دعوت شدیم؟
عاقبت ما چیست؟
عجب غرغر شیرینی!
اما من همیشه برای این سوال یک پاسخ کوتاه و برجسته دارم.
من معتقدم هستی و ورود ما به این حجم تاریک، شباهت عجیبی دارد به یک رمان.
حتما تا بهحال رمانی را خواندهای؛از همان رمانهای عاشقانه مدرن.
صفحه اول؛ بند اول و جمله اول.
شاید اینگونه آغاز شود که، ملیسا در ۱۷ آوریل با چشمان خیس سوار بر قطار پاریس شد.
رمان با هزاران اتفاق و کاراکتر و دیالوگ ادامه دارد تا آن جمله نهایی.
بالاخره رمان تمام میشود.
زندگی همین است.
رمانی که ما هیچ اطلاعی از قبل و بعد؛ تصورات و خیالات ادبی نویسنده آن نداریم.
ما بر حسب لذت، در کنار بوی نرگس و عطر چای هل، رمان عاشقانه میخوانیم و بعد از آن جمله پایانی، زندگی تکرار میشود.
جهان همین است؛ آمدیم و میرویم.
از خیالات آقا یا خانم نویسنده خبر نداریم.
شاید هم شبیه بعضی رمانها، شماره دو و سهای داشت.
مهم نیست.
چای برقرارست.
عطر نرگس برقرارست.
رمان بخوانیم.
امروز ۲۱ آوریل؛ حال ملیسا خوب است.
حال شما چطور؟
۵۰.۴k
۲۹ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.