عشق دیوونگیه
#عشق_دیوونگیه
P:39
ادامه
درحالی که با انگشتام بازی میکردم گفتم
ا.ت: خب بهرحال بچه به دنیا آوردن مسئولیت هایی به همراه داره
لبخندی زد و گفت
دختر: خب اولش که با حالت تهوع ی شدید از خواب بیدار شدم و فهمیدم حامله ام چرا......خیلی ترسیده بودم........ولی الان با این قضیه کنار اومدم
با ابروهای بالا افتاده گفتم
ا.ت: حالت تهوه؟!
تک خنده ای کرد و گفت
دختر: آره دیگه اولین علائمش حالت تهوع ی بی دلیله......وای اوایل انقدر به بو ها حساس شده بودم که با نزدیک شدن شوهرم حالت تهوع بهم دست میداد
با تک تک حرفاش بیشتر توی بهت فرو میرفتم
حالت تهوع ای که بعد از بو کردن قهوه بهم دست داده بود........... دلپیچه های بی دلیل...........نکنه..........
P:39
ادامه
درحالی که با انگشتام بازی میکردم گفتم
ا.ت: خب بهرحال بچه به دنیا آوردن مسئولیت هایی به همراه داره
لبخندی زد و گفت
دختر: خب اولش که با حالت تهوع ی شدید از خواب بیدار شدم و فهمیدم حامله ام چرا......خیلی ترسیده بودم........ولی الان با این قضیه کنار اومدم
با ابروهای بالا افتاده گفتم
ا.ت: حالت تهوه؟!
تک خنده ای کرد و گفت
دختر: آره دیگه اولین علائمش حالت تهوع ی بی دلیله......وای اوایل انقدر به بو ها حساس شده بودم که با نزدیک شدن شوهرم حالت تهوع بهم دست میداد
با تک تک حرفاش بیشتر توی بهت فرو میرفتم
حالت تهوع ای که بعد از بو کردن قهوه بهم دست داده بود........... دلپیچه های بی دلیل...........نکنه..........
۵.۸k
۲۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.