عشق بی انتها پارت آخر بخش آخر
#بوساگ
کوک:چی چرا من:کوک میزاری فک بزنم یا نه کوک:بگو بگو من:خوب جونگ کوک من حاملم اینو که گفتم کپ کرد همینجوری بهم نگاه میکرد به خودش اومد خندید گفت:شوخی میکنی من:الان تو موقعیتیم که شوخی کنم میگم من حاملم دوباره کپ کرد یهو پاشد من:هعی خوبی یهو گرفت منو بغل کرد چرخوند کوک:واییییییی من بابا میشم من:وایی کوک یواش😂گذاشتم رو زمین دستاشو گذاشت رو صورتم کوک:یعنی من دارم بابا میشم من:آره بابا میشه کوک:بوساگ ازت ممنون گرفت بغلم کرد سفت کوک:اوه نباید زیاد بهت فشار بیارم از این به بعد همه ی کارارو من میکنم توهم دست به هیچی نمیزنی فهمیدی من:فهمیدم کوک:بوساگ خیلی دوست دارم من:منم خیلی دوست دارم جونگ کوک بعد جونگ کوک لباشو میزاره رو لبا بوساگ و بوساگو برای دو دقیقه میبوسه و جدا میشه
پایان رمان😍😭😭
کوک:چی چرا من:کوک میزاری فک بزنم یا نه کوک:بگو بگو من:خوب جونگ کوک من حاملم اینو که گفتم کپ کرد همینجوری بهم نگاه میکرد به خودش اومد خندید گفت:شوخی میکنی من:الان تو موقعیتیم که شوخی کنم میگم من حاملم دوباره کپ کرد یهو پاشد من:هعی خوبی یهو گرفت منو بغل کرد چرخوند کوک:واییییییی من بابا میشم من:وایی کوک یواش😂گذاشتم رو زمین دستاشو گذاشت رو صورتم کوک:یعنی من دارم بابا میشم من:آره بابا میشه کوک:بوساگ ازت ممنون گرفت بغلم کرد سفت کوک:اوه نباید زیاد بهت فشار بیارم از این به بعد همه ی کارارو من میکنم توهم دست به هیچی نمیزنی فهمیدی من:فهمیدم کوک:بوساگ خیلی دوست دارم من:منم خیلی دوست دارم جونگ کوک بعد جونگ کوک لباشو میزاره رو لبا بوساگ و بوساگو برای دو دقیقه میبوسه و جدا میشه
پایان رمان😍😭😭
۳۴.۱k
۱۸ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.