پارت۱عشق ترسو!
#پارت۱عشقترسو!
❤خودت❤
امروزم رفتم تو خونه ی بازی...خیلی کف میده پسرارو ضایع کنی...اوه من خودمو معرفی میکنم:
اسمم سونیاس..یه دختر شجاع👰،عاشق هیجان، و کارمم اینه که پسرارو تو بازیای ترسناک ضایع کنم، البته بگم من به روح و اینجور چیزا اعتقاد ندارم، منو میتونین همیییشههه توی بار ها یا خونه بازی پیدا کنین یا توی شهربازی، من تو مدرسه به شجاع ترینا معروفم، یاد چن تا خاطرم اومدم هعیی چه روزگارای خوبی بود/ادمین:انگار یه پیرزن ۶۰ ساله داره حرف میزنه=\ )
خاطراتی که تو ذهنت میاد:
یادم میاد که یروز کلی دختر یه جا گرد شدنو جیغو داد میکنن...رفتم جلو دیدم یه سوسک گنده روی زمین راه میره...اومد سمت یکی از دخترا که همه جیغ زدنو همه ی پسراهم اومدن دورمون...یه پسره اومد جلوو گفت
_من الن اینو میکشم😎
بعد میخواست با کفشش لهش کنه که یعدفه سوسکه یه قدم سمت پسره رفت که پسره هم دادش هوا رف
+برو بینم باو😑
اومدم سوسکرو با دستم از شاخکاش گرفتم که جیغ پسراو دخترا دراومد منم یه چش غره بهشون رفتمو انداختمش سوسکرو تو سطل زباله
+پسر انقدر ترسو ندیدم😑✋
خاطره ی بعدیم این بود که یه بار تو یه سینمای ترسناک سه بعدی رفته بودمو چن تا پسرو دخترم بودن.ٔ...یعدفه یه جن ترسناک اومد جلو گفتم الن میاد تو دهنم همه جیغ زدن اما من انگار داشتم سینما کمدی میدیدم میخندیدم که همه منو نگاه کردم:
+چیه؟....ادم شجاع ندیدین؟...برو باو اه😑✋
بعد ازاونجا زدم بیرون....به خاطر شجاع بودنمو دل زدن به خطر هیچ کسی باهام دوس نمیشد....همه ی پسرا بهم میگفتن عجوزه و دختراهم منو به چشم پسر میبینن😒حتی یه بار یه دختره ازم خواستگاری کرد😶منم دیگه جلوش نرفتم😓امروزم دوباره میخواستم برم از اون بازی ترسناکا بکنم👻که دیدم کلی دختر دور هم جمع شدنو دارن عر عر میکنن😶رفتم جلو و اون دخترارو زدم کنار که ....با چیزی که دیدم دهنم وا موند😵.......
ادامه دارد....
من فقط موندم چرا ادمین موچی قضیه ی سوسکو اورد وسط ااایییششش😩😥😩😥😩
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
❤خودت❤
امروزم رفتم تو خونه ی بازی...خیلی کف میده پسرارو ضایع کنی...اوه من خودمو معرفی میکنم:
اسمم سونیاس..یه دختر شجاع👰،عاشق هیجان، و کارمم اینه که پسرارو تو بازیای ترسناک ضایع کنم، البته بگم من به روح و اینجور چیزا اعتقاد ندارم، منو میتونین همیییشههه توی بار ها یا خونه بازی پیدا کنین یا توی شهربازی، من تو مدرسه به شجاع ترینا معروفم، یاد چن تا خاطرم اومدم هعیی چه روزگارای خوبی بود/ادمین:انگار یه پیرزن ۶۰ ساله داره حرف میزنه=\ )
خاطراتی که تو ذهنت میاد:
یادم میاد که یروز کلی دختر یه جا گرد شدنو جیغو داد میکنن...رفتم جلو دیدم یه سوسک گنده روی زمین راه میره...اومد سمت یکی از دخترا که همه جیغ زدنو همه ی پسراهم اومدن دورمون...یه پسره اومد جلوو گفت
_من الن اینو میکشم😎
بعد میخواست با کفشش لهش کنه که یعدفه سوسکه یه قدم سمت پسره رفت که پسره هم دادش هوا رف
+برو بینم باو😑
اومدم سوسکرو با دستم از شاخکاش گرفتم که جیغ پسراو دخترا دراومد منم یه چش غره بهشون رفتمو انداختمش سوسکرو تو سطل زباله
+پسر انقدر ترسو ندیدم😑✋
خاطره ی بعدیم این بود که یه بار تو یه سینمای ترسناک سه بعدی رفته بودمو چن تا پسرو دخترم بودن.ٔ...یعدفه یه جن ترسناک اومد جلو گفتم الن میاد تو دهنم همه جیغ زدن اما من انگار داشتم سینما کمدی میدیدم میخندیدم که همه منو نگاه کردم:
+چیه؟....ادم شجاع ندیدین؟...برو باو اه😑✋
بعد ازاونجا زدم بیرون....به خاطر شجاع بودنمو دل زدن به خطر هیچ کسی باهام دوس نمیشد....همه ی پسرا بهم میگفتن عجوزه و دختراهم منو به چشم پسر میبینن😒حتی یه بار یه دختره ازم خواستگاری کرد😶منم دیگه جلوش نرفتم😓امروزم دوباره میخواستم برم از اون بازی ترسناکا بکنم👻که دیدم کلی دختر دور هم جمع شدنو دارن عر عر میکنن😶رفتم جلو و اون دخترارو زدم کنار که ....با چیزی که دیدم دهنم وا موند😵.......
ادامه دارد....
من فقط موندم چرا ادمین موچی قضیه ی سوسکو اورد وسط ااایییششش😩😥😩😥😩
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
۱۱.۱k
۰۴ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.