جنگل یوسانگ
#جنگل یوسانگ
#پارت ۵
همه وحشت و ترس فراشون گرفته بود یعنی چی این چه خبری بود ؟
با عقل جور در نمی یومد
جیمین دو دستی به سرش کوبید
_لاهی بدبختمون کردی چقدر گفتم نریممم
لاهی با گیجی و منگی به در زیرزمین نگاه می کرد
کوک که دستش از شنیدن این موضوع شل شده بود لاهی از این موقعیت استفاده کرد و از زیرش در رفت و به سمت در دویید
که کوک سریع تفنگشو به سمتش گرفت
_هی از جات تکون نخور
لاهی آروم برگشت
_کص.خلی چیزی هستی ؟اینجا قرنطینه شده پس چه فایده داره منو بگیری نمیتونی بری بیرون
کوک تفنگشو پایین آورد و آروم به همراه بقیه بیرون رفت
به سمت موانع رفتن و بهشون کوبیدن
_هوی در رو باز کنین هر چی بخواین میدم من از اینجا نیستم
جیمی لب زد و لاهی فقط دستش رو ارپاد گذاشت
_قربان ما تو ساختمان یوسانگ گیر افتادیم
_چرا رفتی من اخطار دادم کاری از دستم بر نمیاد
ارتباط رو قطع کرد و لاهی بجای تلاش نگاهی به دورش کرد
یه سوپر مارکت و چند ساختمان هم قرنطینه بودن
یعنی واقعا باید باور می کرد دنیا به آخر رسیده؟
ترس نمیشه نگفت وجودش رو فرا نگرفته بود
کوک که انگار این وضع مزخرف رو تازه باور کرده بود ضربه ی محکمی به موانع زد
_هوی بی .خایه ها در رو باز کنین زر مفت نزنین
اما تنها نتیجه حرفش تکرار دوباره اون هشدار بود همه گیج و منگ بودن
سعی کرد حالا که قراره اینجا تک و تنها باشه به مردم اینجا کمک کنه
_بیماران و دکتران و پرستاران عزیز لطفاً به اتاق هاتون برگردید و آرامش خودتون رو حفظ کنین امشب ساعت ۹ یک جلسه داریم پس به زیرزمین بیاین
همه راه رفتن رو در پیش گرفتن و دکتر کیم جلو اومد
_خانوم شما از وضعیت خبر داشتین؟
_نه متاسفانه
لاهی لب زد که دکتر عینکش رو در آورد و با نگرانی نگاهش کرد
_اما بیماران اینجا خیلی وضعیت بدی دارن و راستش درمان بدون دارو و این بیماری جدید نمیدونم چطور کمکشون کنم
کوک که از حرف های دکتر آگاه شده بود در حالی که خیلی عصبی بود لب زد
_عالیه بین این همه روانی گیر افتادیم حالا روانی هار شه چی میشه!
لاهی و دکتر عصبانی نگاهش کردند
_فعلا روانی تر از همه تویی
عصبانی به لاهی نگاه کرد که همراه با دکتر به سمت ساختمون رفتن
چاره داشت معلومه اون در می رفت ولی الان برای امنیت باید داخل ساختمون می رفت
پس به سمت اونها رفت
_دکتر ما جا نداریم می تونیم جایی ساکن شیم؟
_هوم فعلا در اتاق کارکنان می تونین
_ممنون
_میای؟
لاهی از کوک پرسید و به سمت اتاق کارکنان راه افتاد
...
# بی تی اس
#پارت ۵
همه وحشت و ترس فراشون گرفته بود یعنی چی این چه خبری بود ؟
با عقل جور در نمی یومد
جیمین دو دستی به سرش کوبید
_لاهی بدبختمون کردی چقدر گفتم نریممم
لاهی با گیجی و منگی به در زیرزمین نگاه می کرد
کوک که دستش از شنیدن این موضوع شل شده بود لاهی از این موقعیت استفاده کرد و از زیرش در رفت و به سمت در دویید
که کوک سریع تفنگشو به سمتش گرفت
_هی از جات تکون نخور
لاهی آروم برگشت
_کص.خلی چیزی هستی ؟اینجا قرنطینه شده پس چه فایده داره منو بگیری نمیتونی بری بیرون
کوک تفنگشو پایین آورد و آروم به همراه بقیه بیرون رفت
به سمت موانع رفتن و بهشون کوبیدن
_هوی در رو باز کنین هر چی بخواین میدم من از اینجا نیستم
جیمی لب زد و لاهی فقط دستش رو ارپاد گذاشت
_قربان ما تو ساختمان یوسانگ گیر افتادیم
_چرا رفتی من اخطار دادم کاری از دستم بر نمیاد
ارتباط رو قطع کرد و لاهی بجای تلاش نگاهی به دورش کرد
یه سوپر مارکت و چند ساختمان هم قرنطینه بودن
یعنی واقعا باید باور می کرد دنیا به آخر رسیده؟
ترس نمیشه نگفت وجودش رو فرا نگرفته بود
کوک که انگار این وضع مزخرف رو تازه باور کرده بود ضربه ی محکمی به موانع زد
_هوی بی .خایه ها در رو باز کنین زر مفت نزنین
اما تنها نتیجه حرفش تکرار دوباره اون هشدار بود همه گیج و منگ بودن
سعی کرد حالا که قراره اینجا تک و تنها باشه به مردم اینجا کمک کنه
_بیماران و دکتران و پرستاران عزیز لطفاً به اتاق هاتون برگردید و آرامش خودتون رو حفظ کنین امشب ساعت ۹ یک جلسه داریم پس به زیرزمین بیاین
همه راه رفتن رو در پیش گرفتن و دکتر کیم جلو اومد
_خانوم شما از وضعیت خبر داشتین؟
_نه متاسفانه
لاهی لب زد که دکتر عینکش رو در آورد و با نگرانی نگاهش کرد
_اما بیماران اینجا خیلی وضعیت بدی دارن و راستش درمان بدون دارو و این بیماری جدید نمیدونم چطور کمکشون کنم
کوک که از حرف های دکتر آگاه شده بود در حالی که خیلی عصبی بود لب زد
_عالیه بین این همه روانی گیر افتادیم حالا روانی هار شه چی میشه!
لاهی و دکتر عصبانی نگاهش کردند
_فعلا روانی تر از همه تویی
عصبانی به لاهی نگاه کرد که همراه با دکتر به سمت ساختمون رفتن
چاره داشت معلومه اون در می رفت ولی الان برای امنیت باید داخل ساختمون می رفت
پس به سمت اونها رفت
_دکتر ما جا نداریم می تونیم جایی ساکن شیم؟
_هوم فعلا در اتاق کارکنان می تونین
_ممنون
_میای؟
لاهی از کوک پرسید و به سمت اتاق کارکنان راه افتاد
...
# بی تی اس
۲.۴k
۰۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.