فیک آقای خشن قسمت ۵۴
رئیس اونجا عوض شد جون کوک مدل لباس مردونه شد و ماریسا پرستار بچه شده بود
تهیونگ کوکی رو باخودش برده بود مزرعه و داشتن گندم شخم میزدن خانواده ای اون بچه ای که ماریسا پرستارش شده بود پول نگهداری از این بچه رو نداشتن و به ماریسا گفتن اگه شما شرایط نگهداری از بچه مارو دارین ببریدش ماریسا یکمی مکث کرد و گفت باشه بچه رو باخودش آورد خونه خواب بود یه اتاق خالی رو براش آماده کرد تا بچه خواب بود خونه رو تمیز کرد غذا پخت و پسرها اومدن خونه دست و صورتشون شستن غذا خوردن و بعداز اینکه ماریسا اومد بشینه صدای گریه بچه رو شنید پسرها از تو اتاق هاشون بیرون اومدن به ماریسا نگاه کردن ماریسا گفت واااا چیه خوب خانواده اش نخواستنش جون کوک چپ چپ نگاهش کرد ماریسا رفت بچه رو بغل کرد آورد همه محو اش شدن یه دختر کوچولو بودش
کوکی و تهیونگ گفتن وای خدا چقدر نازه
از ماریسا پرسیدن اسمش چیه
ماریسا گفت آنوشا خانم
جون کوک اومد یه نگاهی انداخت
ماریسا گفت عه آقای شیر تشریف آوردن نگاه کنن خندید جون کوک گفت بد نیست هوم
تهیونگ کوکی رو باخودش برده بود مزرعه و داشتن گندم شخم میزدن خانواده ای اون بچه ای که ماریسا پرستارش شده بود پول نگهداری از این بچه رو نداشتن و به ماریسا گفتن اگه شما شرایط نگهداری از بچه مارو دارین ببریدش ماریسا یکمی مکث کرد و گفت باشه بچه رو باخودش آورد خونه خواب بود یه اتاق خالی رو براش آماده کرد تا بچه خواب بود خونه رو تمیز کرد غذا پخت و پسرها اومدن خونه دست و صورتشون شستن غذا خوردن و بعداز اینکه ماریسا اومد بشینه صدای گریه بچه رو شنید پسرها از تو اتاق هاشون بیرون اومدن به ماریسا نگاه کردن ماریسا گفت واااا چیه خوب خانواده اش نخواستنش جون کوک چپ چپ نگاهش کرد ماریسا رفت بچه رو بغل کرد آورد همه محو اش شدن یه دختر کوچولو بودش
کوکی و تهیونگ گفتن وای خدا چقدر نازه
از ماریسا پرسیدن اسمش چیه
ماریسا گفت آنوشا خانم
جون کوک اومد یه نگاهی انداخت
ماریسا گفت عه آقای شیر تشریف آوردن نگاه کنن خندید جون کوک گفت بد نیست هوم
۴.۴k
۱۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.