رها
#رها
بلاخره زیپمو بالاکشید،نفس عمیقی کشیدم که یهو سرشو تو گردنم برد وشروع کرد به نفس کشیدن بی اراده چشامو بستم قلبم دیوانه وار به سینم می کوبید که گفت:عطرت برام آشناست ازبوش خوشم اومد ،بعدم ازم فاصله گرفت ،ولی من هنوز تو اون حالت بودم که طاها صدام کرد چشامو باز کردم وبه سمتش برگشتم و گفتم:اوم...اوم..ببخشید حواسم نبود،طاها رو بهم گفت میره بیرون تامنم بیام ،به خودم تو آیینه نگاه کردم لباسم خیلی بهم می اومد دستی روی گردنم جایی که طاها بو کرده بودش کشیدم قلبم شروع کرد به کوبیدن خودش به سینه ام،که یهو به خودم اومدم وگفتم:من چم شده چرا آنقدر زود شل شدم،سریع لباسای خودمو پوشیدم وازاتاق پرو اومدم بیرون لباسو دادم دست فروشنده وگفتم:همینو میبرم اگه میشه بزارینش تو پاکت برام ،باشه ای گفت کارتمو به سمتش گرفتم که طاها سریع دستمو پس زد وکارت خودشو به فروشنده دادو با اخم نگام کرد باتعجب نگاهی بهش کردم سرتهشو میزدی وحشی بود ایشششش،پاکتو ازفروشنده گرفتم وازمغازه زدم بیرون که کنارم شروع کرد به را رفتن وتو گوشم گفت:بار آخرت باشه وقتی بامن میای بیرون دست توجیبیت میکنی چون ازاین کار متنفرم ،نگاه پوکر فیصی بهش کردم و به راه رفتنم ادامه دادم بعد از خرید کلی لباس واسه خودمو طاها خسته روی یه صندلی نشستم طاهاخسته کنارم نشسته گفت:آخه دختر چشم بازاروکور کردی بس نیست پاهام داره میشکنه بس منو راه بردی...
پوفی کشیدمو گفتم:نمیری یه وقت آقای پیرمرد چه زود پنچر کردی ....
_آخه دختر تو ساعت ۳اومدی اینجا الان ساعت چنده ۱۲شب ،بعد بنظرت نباید خسته شم؟
نه کی گفته خیلی زیاده من گاهی وقتا از کله صبح میام بیرون لباس بخرم ساعت ۱برمیگردم خونه ....
_بعد اونو قت ۱شبو تنها برنمی گردی خونه دیگه نه؟
_چرا تفاقا اول دوستامو میرسونم بعدم خودم میرم خونه با این جمله ام یهو اخماش رفت تو هم نگاهی بهش کردم ،آخ که واقعا گودزیلا لقب خوبی بود براش دم به دقیقه اخم میکردبا یه من عسلم نمیشد بخوریش ..
با همون اخمش گفت :اگه کارت تموم شد دیگه بریم خونه ؟آروم سرمو تکون دادم ودنباش راه افتاد سمت ماشین،سوارماشینش شدیم اونم به سمت خونه روند...
طاها آروم درخونشو با کلید باز کرد پامونو گذاشتیم تو که یهو......
🖤
بلاخره زیپمو بالاکشید،نفس عمیقی کشیدم که یهو سرشو تو گردنم برد وشروع کرد به نفس کشیدن بی اراده چشامو بستم قلبم دیوانه وار به سینم می کوبید که گفت:عطرت برام آشناست ازبوش خوشم اومد ،بعدم ازم فاصله گرفت ،ولی من هنوز تو اون حالت بودم که طاها صدام کرد چشامو باز کردم وبه سمتش برگشتم و گفتم:اوم...اوم..ببخشید حواسم نبود،طاها رو بهم گفت میره بیرون تامنم بیام ،به خودم تو آیینه نگاه کردم لباسم خیلی بهم می اومد دستی روی گردنم جایی که طاها بو کرده بودش کشیدم قلبم شروع کرد به کوبیدن خودش به سینه ام،که یهو به خودم اومدم وگفتم:من چم شده چرا آنقدر زود شل شدم،سریع لباسای خودمو پوشیدم وازاتاق پرو اومدم بیرون لباسو دادم دست فروشنده وگفتم:همینو میبرم اگه میشه بزارینش تو پاکت برام ،باشه ای گفت کارتمو به سمتش گرفتم که طاها سریع دستمو پس زد وکارت خودشو به فروشنده دادو با اخم نگام کرد باتعجب نگاهی بهش کردم سرتهشو میزدی وحشی بود ایشششش،پاکتو ازفروشنده گرفتم وازمغازه زدم بیرون که کنارم شروع کرد به را رفتن وتو گوشم گفت:بار آخرت باشه وقتی بامن میای بیرون دست توجیبیت میکنی چون ازاین کار متنفرم ،نگاه پوکر فیصی بهش کردم و به راه رفتنم ادامه دادم بعد از خرید کلی لباس واسه خودمو طاها خسته روی یه صندلی نشستم طاهاخسته کنارم نشسته گفت:آخه دختر چشم بازاروکور کردی بس نیست پاهام داره میشکنه بس منو راه بردی...
پوفی کشیدمو گفتم:نمیری یه وقت آقای پیرمرد چه زود پنچر کردی ....
_آخه دختر تو ساعت ۳اومدی اینجا الان ساعت چنده ۱۲شب ،بعد بنظرت نباید خسته شم؟
نه کی گفته خیلی زیاده من گاهی وقتا از کله صبح میام بیرون لباس بخرم ساعت ۱برمیگردم خونه ....
_بعد اونو قت ۱شبو تنها برنمی گردی خونه دیگه نه؟
_چرا تفاقا اول دوستامو میرسونم بعدم خودم میرم خونه با این جمله ام یهو اخماش رفت تو هم نگاهی بهش کردم ،آخ که واقعا گودزیلا لقب خوبی بود براش دم به دقیقه اخم میکردبا یه من عسلم نمیشد بخوریش ..
با همون اخمش گفت :اگه کارت تموم شد دیگه بریم خونه ؟آروم سرمو تکون دادم ودنباش راه افتاد سمت ماشین،سوارماشینش شدیم اونم به سمت خونه روند...
طاها آروم درخونشو با کلید باز کرد پامونو گذاشتیم تو که یهو......
🖤
۱۵.۹k
۳۰ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.