وقتی تولدت بود و............
وقتی تولدت بود و............
Vani.me
مقدمه:
*ات ^تهوینگ #جونگ کوک €لنا ¥سوجی(خدمتکار) £د.ج (دوست لنا) ■دکتر
از زبان ا.ت🚺
امروز نوزده مارس بود و تولدم بود صبح ساعت هفت و نیم بیدار شدم ته ته خواب بود بوسش کردم و به سمت سرویس بهداشتی
رفتم صورتمو شستم تا سرحال شم موهام رو گوجه ای بستم و پایین رفتم
¥صبح بخیر خانم ا.ت تولدتون مبارک
*ممنونم آجوما (با صدای بچگونه )
از زبان ا.ت
صبحونم رو خوردم چرا تهیونگ بیدار نمی شه نه ساعت بود خواب بود ساعت چهار و نیم بود رفتم بالا تا صداش کنم وقتی در و باز
کردم با چیزی که دیدم خشکم زد
*جونگ کوک ،آجوما پاشین بیایین (با جیغ و داد)
#چته ات خونه رو گذاشتی رو سرت
¥اومدم دخترم
از زبان راوی 👻
همه با دیدن اون صحنه خشکشون زده بود بعد از چند دقیقه بعد همه به بیمارستان رسیدند .
*تو این بیمارستان کسی کار نمی کنه (با داد)
■خانم اینجا بیمارستانه آروم باشید
*توروخدا دوست پسرم خون بالا آورده حالش خیلی بده
چند ساعت بعد.............................دکتر اومد
*چی شده حالش خوبه ؟
■متاسفم ایشون فوت کردند
از زبان ا.ت
با او حرفش انگار سطل آب یخ رو روم خالی کردن دیگه هیچی دست خودم نبود و هر چی وسیله دستم اومد شکوندم تا اینکه
جونگ کوک منو گرفت خیلی گریه کردم رفتم و جونگ کوک رو بغل کردم.
*متاسفم ،متاسفم که هقققققق هقققق نتونستم تا آخرین دقایق عمرم مراقبش باشم
#می دونم حس خیلی بدی داره می دونم
از زبان کوکی👱♂️
خیلی خوشحال شدم که تهیونگ مرده چون از پانزده سالگی روی ا.ت کراش زده بودم و میخواستمش اما اون تهیونگ رو پیدا کرده
بود و منو دوست نداشت (تو غلت کردی😏البته توهین نباشه)
پرش زمانی به چهار روز دیگه😞
از زبان ا.ت
بلاخره قرار بود که تهیونگ رو از ذهنم بگذارم کنار. قرار بود که جسدش رو بسوزانند چون مامانش ژاپنی بود و ژاپنی ها همچین
رسمی داشتند . به اتاقی رفتم که چند بار آنجا رفته بودم، جایی که بوی گل یاس و گل های همیشه بهار آنجا بودند،جایی که عکس
تهیونگ اونجا بودش آخرین عکسش با خطی مشکی با بنر هایی که رویش تسلیت نوشته بودند و عودی در کنار عکسش روشن
کرده بودند.بعد از این که نهار رو دور هم خوردیم پاشدم و به جونگ کوک زنگ زدم
#الو
*کجایی؟
#تو سالن نهارخوری
*بیا پشت بوم
#اوکی وایستا
.......،،،،،،،،.........
بیا یک خورده دیگ
بیا
بیا بیا بیا
*می دونم خیلی دوستم داشتی و خوشحال شدی که تهیونگ مرد هققق هقق ببخشید اگر برات کامل نبودم با اینکه خیانت هایی
از تهیونگ دیدم بازم دلم نیومد که ولش کن پس خداحافظ دوستم هققق هقق
#ا.ت عقب نرو نرو تورو خدا نرو
پایاننننن❤💜
Vani.me
مقدمه:
*ات ^تهوینگ #جونگ کوک €لنا ¥سوجی(خدمتکار) £د.ج (دوست لنا) ■دکتر
از زبان ا.ت🚺
امروز نوزده مارس بود و تولدم بود صبح ساعت هفت و نیم بیدار شدم ته ته خواب بود بوسش کردم و به سمت سرویس بهداشتی
رفتم صورتمو شستم تا سرحال شم موهام رو گوجه ای بستم و پایین رفتم
¥صبح بخیر خانم ا.ت تولدتون مبارک
*ممنونم آجوما (با صدای بچگونه )
از زبان ا.ت
صبحونم رو خوردم چرا تهیونگ بیدار نمی شه نه ساعت بود خواب بود ساعت چهار و نیم بود رفتم بالا تا صداش کنم وقتی در و باز
کردم با چیزی که دیدم خشکم زد
*جونگ کوک ،آجوما پاشین بیایین (با جیغ و داد)
#چته ات خونه رو گذاشتی رو سرت
¥اومدم دخترم
از زبان راوی 👻
همه با دیدن اون صحنه خشکشون زده بود بعد از چند دقیقه بعد همه به بیمارستان رسیدند .
*تو این بیمارستان کسی کار نمی کنه (با داد)
■خانم اینجا بیمارستانه آروم باشید
*توروخدا دوست پسرم خون بالا آورده حالش خیلی بده
چند ساعت بعد.............................دکتر اومد
*چی شده حالش خوبه ؟
■متاسفم ایشون فوت کردند
از زبان ا.ت
با او حرفش انگار سطل آب یخ رو روم خالی کردن دیگه هیچی دست خودم نبود و هر چی وسیله دستم اومد شکوندم تا اینکه
جونگ کوک منو گرفت خیلی گریه کردم رفتم و جونگ کوک رو بغل کردم.
*متاسفم ،متاسفم که هقققققق هقققق نتونستم تا آخرین دقایق عمرم مراقبش باشم
#می دونم حس خیلی بدی داره می دونم
از زبان کوکی👱♂️
خیلی خوشحال شدم که تهیونگ مرده چون از پانزده سالگی روی ا.ت کراش زده بودم و میخواستمش اما اون تهیونگ رو پیدا کرده
بود و منو دوست نداشت (تو غلت کردی😏البته توهین نباشه)
پرش زمانی به چهار روز دیگه😞
از زبان ا.ت
بلاخره قرار بود که تهیونگ رو از ذهنم بگذارم کنار. قرار بود که جسدش رو بسوزانند چون مامانش ژاپنی بود و ژاپنی ها همچین
رسمی داشتند . به اتاقی رفتم که چند بار آنجا رفته بودم، جایی که بوی گل یاس و گل های همیشه بهار آنجا بودند،جایی که عکس
تهیونگ اونجا بودش آخرین عکسش با خطی مشکی با بنر هایی که رویش تسلیت نوشته بودند و عودی در کنار عکسش روشن
کرده بودند.بعد از این که نهار رو دور هم خوردیم پاشدم و به جونگ کوک زنگ زدم
#الو
*کجایی؟
#تو سالن نهارخوری
*بیا پشت بوم
#اوکی وایستا
.......،،،،،،،،.........
بیا یک خورده دیگ
بیا
بیا بیا بیا
*می دونم خیلی دوستم داشتی و خوشحال شدی که تهیونگ مرد هققق هقق ببخشید اگر برات کامل نبودم با اینکه خیانت هایی
از تهیونگ دیدم بازم دلم نیومد که ولش کن پس خداحافظ دوستم هققق هقق
#ا.ت عقب نرو نرو تورو خدا نرو
پایاننننن❤💜
۳.۳k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.