عشق بی انتها پارت ۲۱
#کوک
خودشو دراز کرد رو پنجه پاهاش وایساد میپرید بالا پایین تا بگیره بوساگ:کوک بده به من اون توفنگو من:نمیدم بعد پرید یهو توفنگو ازم گرفت دستمو بردم طرف کمرش کمرشو گرفتم کشیدمش چسبوندمش به خودم اونم دستش افتاد رو شونم بعد سرشم رفت تو بغلم محکم گرفتمش بعد سرشو برداشت بهم نگاه کرد توفنگ تو دستش بود بعد توفنگ از تو دستش افتاد رو زمین بهم نگاه میکردیم بوساگ:کوک من:جانم بوساگ:چرا انقدر دوست داری منو حرص بدی من:چون دوست دارم و وقتی حرص میخوری خیلی خوشگلو کیوت میشی(آب شدم😅😄) بوساگ:😅😄(خجالت ) خندم گرفت گفتم من:هه خجالت کشیدی بوساگ:آره آب شدم کامل بعد باهم خندیدیم منم گرفتم گونشو با گردنشو بوسید چون قلقلکی بود خندید بعد جدا شدیم و بعد صورتمو بردم نزدیک لبامو گذاشتم رو لباشو مک زدم(وصت حیات کمپانی خداروشکر خداروشکر کسی نبود و دوربینیم در کار نبود بچه ها یه نکته کلیشه ای وقتی کوک بوساگو گرفت از این آب فشفشیا اسمشونو نمیدونم تویه جنگلا هست رو هوا میپاچه از اونو رو هوا ریخت😉😄فضا رمانتیک شد) اونم دستشو کشید دور گردنم حلقه کرد و همراهیم کرد بعد جدا شدیم توفنگو برداشتم بعد یه باره دیگه پاچیدم این دفعه خندید صورتشو پاک کرد منم خندم گرفت بوساگ:کوک نکن خیسم کردی من:پَ یه نگاه به من انداختی😂 یه نگاه بهم کرد دیدم خیسه خیسم بوساگ:وایی کوک چقدر خیس شدی اما توهم خیسم کردی منم تلافی کردم😝😂 من:خوب حالا بیا بریم سرما میخوری بوساگ:آره بریم من برم پیش مامان بابام بریم دم فرودگاه من:باشه بریم اما لباس بوساگ:خوب بریم خونه دو دقیقه ای لباسمونو عوض کنیم وقت داریم من:آه باشه بریم اما ببیننمون کلی حرف میزنن😑😂 بوساگ:آره یه جوری بریم دیگه من:آره باهم رفتیم تو که جیمین و ته اومدن جلومون جیمین:عوووو شماها چرا انقدر خیس شدین ته:راست میگه چرا خیس شدین هر دوشون خندیدن من:هی نخندین چرا میخندین😐 بوساگ:نخندین کوک کرم ریخت من: یاااهی من کاریت نکردم یدونه زدم به بازوم با مشت بوساگ:یااا تو با من کاری نکردی من:آروم بهش گفتم من بعدا باهات کار دارم توله بوساگ:😶 من:😈(کوک غلط کرد رحم کن 😐امشب میخوای داغونم کنی😂) ته:خیله خوب خیله خوب دعوا نکنید ته:جونگ کوک توهم خواهر کوچیک منو ازیت نکن من:اون دوست دختر منه منم دوست دارم هرکاری باهاش بکنم ته:بشین بابا بوساگ:ته با عشقم من اینطوری حرف نزنا 😐 من:دمت گرم بوساگ بوساگ:توهم ساکت ته:ههههه ضایع یدونه زدم پس کله تهیونگ گفتم:زهرمار😐 ته:عووو چته چرا میزنی من:به من نخند بوساگ:اصلا هردوتون ساکت شید بعد جلوم هم گارد گرفتیم من و تهیونگ جیمین:اووو خوبه حالا دعوا نکنید دستشو انداخت رو شونه بوساگ منم جوش آورد به جیمین نگاه کردم جیمین:باشه بابا
خودشو دراز کرد رو پنجه پاهاش وایساد میپرید بالا پایین تا بگیره بوساگ:کوک بده به من اون توفنگو من:نمیدم بعد پرید یهو توفنگو ازم گرفت دستمو بردم طرف کمرش کمرشو گرفتم کشیدمش چسبوندمش به خودم اونم دستش افتاد رو شونم بعد سرشم رفت تو بغلم محکم گرفتمش بعد سرشو برداشت بهم نگاه کرد توفنگ تو دستش بود بعد توفنگ از تو دستش افتاد رو زمین بهم نگاه میکردیم بوساگ:کوک من:جانم بوساگ:چرا انقدر دوست داری منو حرص بدی من:چون دوست دارم و وقتی حرص میخوری خیلی خوشگلو کیوت میشی(آب شدم😅😄) بوساگ:😅😄(خجالت ) خندم گرفت گفتم من:هه خجالت کشیدی بوساگ:آره آب شدم کامل بعد باهم خندیدیم منم گرفتم گونشو با گردنشو بوسید چون قلقلکی بود خندید بعد جدا شدیم و بعد صورتمو بردم نزدیک لبامو گذاشتم رو لباشو مک زدم(وصت حیات کمپانی خداروشکر خداروشکر کسی نبود و دوربینیم در کار نبود بچه ها یه نکته کلیشه ای وقتی کوک بوساگو گرفت از این آب فشفشیا اسمشونو نمیدونم تویه جنگلا هست رو هوا میپاچه از اونو رو هوا ریخت😉😄فضا رمانتیک شد) اونم دستشو کشید دور گردنم حلقه کرد و همراهیم کرد بعد جدا شدیم توفنگو برداشتم بعد یه باره دیگه پاچیدم این دفعه خندید صورتشو پاک کرد منم خندم گرفت بوساگ:کوک نکن خیسم کردی من:پَ یه نگاه به من انداختی😂 یه نگاه بهم کرد دیدم خیسه خیسم بوساگ:وایی کوک چقدر خیس شدی اما توهم خیسم کردی منم تلافی کردم😝😂 من:خوب حالا بیا بریم سرما میخوری بوساگ:آره بریم من برم پیش مامان بابام بریم دم فرودگاه من:باشه بریم اما لباس بوساگ:خوب بریم خونه دو دقیقه ای لباسمونو عوض کنیم وقت داریم من:آه باشه بریم اما ببیننمون کلی حرف میزنن😑😂 بوساگ:آره یه جوری بریم دیگه من:آره باهم رفتیم تو که جیمین و ته اومدن جلومون جیمین:عوووو شماها چرا انقدر خیس شدین ته:راست میگه چرا خیس شدین هر دوشون خندیدن من:هی نخندین چرا میخندین😐 بوساگ:نخندین کوک کرم ریخت من: یاااهی من کاریت نکردم یدونه زدم به بازوم با مشت بوساگ:یااا تو با من کاری نکردی من:آروم بهش گفتم من بعدا باهات کار دارم توله بوساگ:😶 من:😈(کوک غلط کرد رحم کن 😐امشب میخوای داغونم کنی😂) ته:خیله خوب خیله خوب دعوا نکنید ته:جونگ کوک توهم خواهر کوچیک منو ازیت نکن من:اون دوست دختر منه منم دوست دارم هرکاری باهاش بکنم ته:بشین بابا بوساگ:ته با عشقم من اینطوری حرف نزنا 😐 من:دمت گرم بوساگ بوساگ:توهم ساکت ته:ههههه ضایع یدونه زدم پس کله تهیونگ گفتم:زهرمار😐 ته:عووو چته چرا میزنی من:به من نخند بوساگ:اصلا هردوتون ساکت شید بعد جلوم هم گارد گرفتیم من و تهیونگ جیمین:اووو خوبه حالا دعوا نکنید دستشو انداخت رو شونه بوساگ منم جوش آورد به جیمین نگاه کردم جیمین:باشه بابا
۱۱.۹k
۲۲ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.