عاشقانه
رفتیم تا وسطهای راه لواسان عاشقی کردیم و تا توانستیم در جادهی تاریک همدیگر را بوسیدیم.
نمیدانم چهها گفتم فقط میدانم هیچ نمیتوانستم آنچه را که احساس میکردم بیان کنم ،
فقط میدانم که به او گفتم عمر من است یعنی که در او زندگی میکنم.
رودخانهای هستم که او بستر من است و بی او قلب من هرز میرود
نمیدانم چهها گفتم فقط میدانم هیچ نمیتوانستم آنچه را که احساس میکردم بیان کنم ،
فقط میدانم که به او گفتم عمر من است یعنی که در او زندگی میکنم.
رودخانهای هستم که او بستر من است و بی او قلب من هرز میرود
۱۰.۴k
۲۱ خرداد ۱۴۰۱