دلم که می گیرد
دلم که می گیرد
تکلم واژه ها را گم می کنم
و دایره ی واژگانی ام لکنت می گیرد
آیینه ها از قریحه ام دور
وگل انتطار پژمرده،،
شمعدانی خیالم خسته وبه خواب می رود
بگو که می آیی تا تاریکی را پس بزنم
و باز مثل دیروز به آرامش دریا بیاندیشم
به کلمات کم طافت جان ببخشم
وحلول سپیده دم را بوسه باران کنم
ادامه ی صبح با تو
ادامه ی رویاهای بدون غبار من است
طاقت نوشتنم را پس بده
کرانه ی بی کرانه ی من....
تکلم واژه ها را گم می کنم
و دایره ی واژگانی ام لکنت می گیرد
آیینه ها از قریحه ام دور
وگل انتطار پژمرده،،
شمعدانی خیالم خسته وبه خواب می رود
بگو که می آیی تا تاریکی را پس بزنم
و باز مثل دیروز به آرامش دریا بیاندیشم
به کلمات کم طافت جان ببخشم
وحلول سپیده دم را بوسه باران کنم
ادامه ی صبح با تو
ادامه ی رویاهای بدون غبار من است
طاقت نوشتنم را پس بده
کرانه ی بی کرانه ی من....
۳.۹k
۱۳ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.