رمان شینیگامی پارت بیست و هفتم
«کلاریس»
رفتم داخل آب و سعی کردم ویلچرو پیدا کنم. خیلی طول نکشید ، دسته هاشو گرفتم و به سمت جلو هولش دادم. ضایع می شد اگر اونقدر نزدیک ساحل به گل می نشست. وقتی مطمئن شدم زیادی نزدیک ساحل نیست ، دویدم سمت نزدیکترین تفریحگاه ساحلی اون دور و بر. راستش بیشتر چندتا دکه و مغازه و رستوران کوچیک بود که یه دستشویی عمومی هم کنارش ساخته بودن.رفتم توی یکی از دستشوییا. از کوله پشتیم لباسای خشک بیرون کشیدم و با لباسای خیسم عوض کردم. لباسای خیسم رو هم از بالای پارتیشن ، انداختم توی دستشویی بغلی. خوشبختانه همیشه و هر ساعتی ، تاکسی هایی پیدا می شدند که مقصدشون بندر باشه.وسایلم خیلی کم بودن.چندتا لباس که داخل کوله پشتیم چپونده بودم ، رمان کتاب دزد ، گوشی تلفن همراهم ، دفتر کوچیک طراحیم و مدارکی مثل شناسنامه اصلیم (همونی که اسمم داخلش کلاریس لیسپکتور بود و تاریخ تولد واقعیم داخلش ثبت شده بود) و بلیت کشتی و هواپیما که خانم هیو جین از قبل برام فراهم کرده بود و داخل کیف دستیم گذاشته بود.به همراه یه تکه کاغذ که روش یه آدرس در توکیو نوشته شده بود.باید به محض رسیدن به ژاپن ، به اون آدرس می رفتم و از کسی به اسم پاکپائو گینز یه چیزی می گرفتم. عکس و نشونی کسی که امیدوار بودم به دادم برسه.
رفتم داخل آب و سعی کردم ویلچرو پیدا کنم. خیلی طول نکشید ، دسته هاشو گرفتم و به سمت جلو هولش دادم. ضایع می شد اگر اونقدر نزدیک ساحل به گل می نشست. وقتی مطمئن شدم زیادی نزدیک ساحل نیست ، دویدم سمت نزدیکترین تفریحگاه ساحلی اون دور و بر. راستش بیشتر چندتا دکه و مغازه و رستوران کوچیک بود که یه دستشویی عمومی هم کنارش ساخته بودن.رفتم توی یکی از دستشوییا. از کوله پشتیم لباسای خشک بیرون کشیدم و با لباسای خیسم عوض کردم. لباسای خیسم رو هم از بالای پارتیشن ، انداختم توی دستشویی بغلی. خوشبختانه همیشه و هر ساعتی ، تاکسی هایی پیدا می شدند که مقصدشون بندر باشه.وسایلم خیلی کم بودن.چندتا لباس که داخل کوله پشتیم چپونده بودم ، رمان کتاب دزد ، گوشی تلفن همراهم ، دفتر کوچیک طراحیم و مدارکی مثل شناسنامه اصلیم (همونی که اسمم داخلش کلاریس لیسپکتور بود و تاریخ تولد واقعیم داخلش ثبت شده بود) و بلیت کشتی و هواپیما که خانم هیو جین از قبل برام فراهم کرده بود و داخل کیف دستیم گذاشته بود.به همراه یه تکه کاغذ که روش یه آدرس در توکیو نوشته شده بود.باید به محض رسیدن به ژاپن ، به اون آدرس می رفتم و از کسی به اسم پاکپائو گینز یه چیزی می گرفتم. عکس و نشونی کسی که امیدوار بودم به دادم برسه.
۳.۴k
۱۸ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.