یادت دیکتاتوری است که زورش فقط ب من می رسد
یادت چسبناک است. یادت رودخانهای است از منبعی نامعلوم شروع میشود و به منبعی نامعلوم میریزد و در این بین، زوال است که نصیبش نمیشود! یادت تکامل دارد. یادت میآموزد و قوی تر میشود یا که نه، از جایگاهش فرو نمیافتد یا که نه، به کم هم قانع است، به هرچیزی چنگ میزند تا نبضش پایدار باقی بماند؛ یادت آتش زیر خاکستر است. یادت وسط بیبطترین مکانها و زمانها بیخ خرخرهام را میگیرد و میگوید دستور بده باران بیاید، خشک شدهام، به اشک برای بارورشدن نیاز دارم، نیاز دارم بهار شود، سبز شوم و همینطور در قلبت، که نه، روحت، که نه، در جغرافیای جسمت باقی بمانم. تا روزی که زندهای، من هم زنده خواهم بود. یادت دیکتاتور است که فقط زورش به من میچربد.
۱.۵k
۰۸ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.