عشق بی انتها پارت ۲۰
#بوساگ
از هم جدا شدیم من:کوک من دیگه باید برم کوک:حتما باید بری من:آره میدونی که اگه کسه دیگه ای بفهم اخراجم میکنن کوک:آه باشه پس میتونی بری من:ناراحت نباش نمیرم برا همیشه که دوباره میام میشت یاااا خوب یه بارم تو بیا😐😂 خندید گفت:باشه یه بارم من میام رفتم سمت در درو باز کردم من:آه راستی کوک من امروز مامان بابام میخوان برن منم میرم تا بدرقشون کنم بیا بریم باهاشون کوک:باشه من:شایدم بهشون معرفیت کردم کوک:عوووو باشه بعد بای بای کردم رفتم از اتاق بیرون رفتم رفتم تو اتاقم به مامانم زنگ زدم
من:الو مامان سلام مامان من امروز میام با خودم میبرمتون فرودگاه
مامان:دخترم ما بابات میبرتمون بعد خواست همونجا که رفتیم ماشینو بده به تو
من:عاا حداقل وایسید بیام باهاتون خداحافظی کنم
مامان:باشه بیا ولی از دم در ماشینو ببر
من:باشه مامان خداحافظ
گوشیو قطع کردم بعد رفتم هوا بخورم تو کمپانی قهوه برا خوردم برداشتم و رفتم بیرون راه میرفتم تو حیاتو به گوشیم نگاه میکردم
#کوک
از اتاق اومدم بیرون دنبال بوساگ میگشتم بعد رفتم تو حیات دیدم اونجاست منم خواستم کرم بریزم رفتم تو اتاقم یه آب پاچ که شبیه اصلحه بود برداشتم (کوک سکته میکنم به جون تو این چه کاریه😐😂) رفتم تو حیات آب پاچو گرفتم سمتش من:بوساگ برگرد آروم و یواش برگشت سمتم یهو دستشو گرفت بالا بوساگ:کوک اون توش داره من:آره تکون بخوری زدمت تو دلم هزار بار خندیدم بوساگ:تو نمیزنی من:چرا میزنم بوساگ:نمیزنی من:میزنم بعد آبو بهش پاچیدم پاچیدم تو صورتش یه جیغ بلند زد بعد بدنشو دست زد که ببینه گولوله ای چیزی خورده یا نه زدم زیر خنده من:این فقط یه آب پاچ بود بعد یدونه روهوا زدم فهمید آب پاچه حرصش در اومد بوساگ:یااا جونگ کوک اون آب پاچو بده من بده من
من:نه نمیدم بهت این مال منه بوساگ:ندی میگیرما من:اگه میتونی بگیر بوساگ:باشه خودت خواستی دوییدم فرار کردم اونم میدویید دنبال منم هی برمیگشتم میزدم بهش بعد هواسم به جلو نبود یهو پام گیر کرد به سنگ افتادم رو زمین بوساگم خیلی سریع اومد توفنگ آب پاچو برداشت گرفت سمتم بوساگ: خوب نوبت منه آقای جونگ کوک پاشو منم پاشدم وایسادم دستامم گرفتم بالا من:بوساگ میدونی که اگه بزنی چه بلایی سرت میاد اما گوش نمیداد اومد جلوتر منم میرفتم عقب
#انتقام سخت😁
یهو گرفت انقدر بهم آب پاچید که نگو بعد رفتم آب پاچو از دستش گرفتم بزور گرفتم میگفت:هی ول کن میخوام بپاچم من:بده ببینم ازش گرفتم آخر توفنگو گرفتم بالا میومد میپرید بالا میخواست بگیره دستشم دراز کرد قدشم بلند کرد رو پنجه پاهاش وایساد بوساگ:جونگ کوک بده من اون تفنگو من:اگه میتونی بگیر(کوک کوتاه گیر اوردی البته کوتاه نبودم خودش قدشو بلند میکرد😐😂)
از هم جدا شدیم من:کوک من دیگه باید برم کوک:حتما باید بری من:آره میدونی که اگه کسه دیگه ای بفهم اخراجم میکنن کوک:آه باشه پس میتونی بری من:ناراحت نباش نمیرم برا همیشه که دوباره میام میشت یاااا خوب یه بارم تو بیا😐😂 خندید گفت:باشه یه بارم من میام رفتم سمت در درو باز کردم من:آه راستی کوک من امروز مامان بابام میخوان برن منم میرم تا بدرقشون کنم بیا بریم باهاشون کوک:باشه من:شایدم بهشون معرفیت کردم کوک:عوووو باشه بعد بای بای کردم رفتم از اتاق بیرون رفتم رفتم تو اتاقم به مامانم زنگ زدم
من:الو مامان سلام مامان من امروز میام با خودم میبرمتون فرودگاه
مامان:دخترم ما بابات میبرتمون بعد خواست همونجا که رفتیم ماشینو بده به تو
من:عاا حداقل وایسید بیام باهاتون خداحافظی کنم
مامان:باشه بیا ولی از دم در ماشینو ببر
من:باشه مامان خداحافظ
گوشیو قطع کردم بعد رفتم هوا بخورم تو کمپانی قهوه برا خوردم برداشتم و رفتم بیرون راه میرفتم تو حیاتو به گوشیم نگاه میکردم
#کوک
از اتاق اومدم بیرون دنبال بوساگ میگشتم بعد رفتم تو حیات دیدم اونجاست منم خواستم کرم بریزم رفتم تو اتاقم یه آب پاچ که شبیه اصلحه بود برداشتم (کوک سکته میکنم به جون تو این چه کاریه😐😂) رفتم تو حیات آب پاچو گرفتم سمتش من:بوساگ برگرد آروم و یواش برگشت سمتم یهو دستشو گرفت بالا بوساگ:کوک اون توش داره من:آره تکون بخوری زدمت تو دلم هزار بار خندیدم بوساگ:تو نمیزنی من:چرا میزنم بوساگ:نمیزنی من:میزنم بعد آبو بهش پاچیدم پاچیدم تو صورتش یه جیغ بلند زد بعد بدنشو دست زد که ببینه گولوله ای چیزی خورده یا نه زدم زیر خنده من:این فقط یه آب پاچ بود بعد یدونه روهوا زدم فهمید آب پاچه حرصش در اومد بوساگ:یااا جونگ کوک اون آب پاچو بده من بده من
من:نه نمیدم بهت این مال منه بوساگ:ندی میگیرما من:اگه میتونی بگیر بوساگ:باشه خودت خواستی دوییدم فرار کردم اونم میدویید دنبال منم هی برمیگشتم میزدم بهش بعد هواسم به جلو نبود یهو پام گیر کرد به سنگ افتادم رو زمین بوساگم خیلی سریع اومد توفنگ آب پاچو برداشت گرفت سمتم بوساگ: خوب نوبت منه آقای جونگ کوک پاشو منم پاشدم وایسادم دستامم گرفتم بالا من:بوساگ میدونی که اگه بزنی چه بلایی سرت میاد اما گوش نمیداد اومد جلوتر منم میرفتم عقب
#انتقام سخت😁
یهو گرفت انقدر بهم آب پاچید که نگو بعد رفتم آب پاچو از دستش گرفتم بزور گرفتم میگفت:هی ول کن میخوام بپاچم من:بده ببینم ازش گرفتم آخر توفنگو گرفتم بالا میومد میپرید بالا میخواست بگیره دستشم دراز کرد قدشم بلند کرد رو پنجه پاهاش وایساد بوساگ:جونگ کوک بده من اون تفنگو من:اگه میتونی بگیر(کوک کوتاه گیر اوردی البته کوتاه نبودم خودش قدشو بلند میکرد😐😂)
۱۷.۴k
۲۲ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.