یاد داری آن شب از باران صمیمی تر شدیم؟
یاد داری آن شب از باران صمیمی تر شدیم؟
آسمان افسانه گفت و ماهِ یکدیگر شدیم؟!
قبله را گم کرده بودیم و هراسان عاقبت
دل به دریا ها زدیم و لحظه ای کافَر شدیم
وقت شب بود و چه زیبا شد مرورِ قصه ها
داستانِ عشق را خواندیم و خوب از بر شدیم
گفت و گویی بود بین چشم من با چشم تو
واژه ای آتش گرفت و هر دو خاکستر شدیم
خوب میدانم سرابی باشد این دنیا ولی
آن شب از دلدادگی هامان همین جا تر شدیم
بعد از آن شب بوی باران می دهد احساسمان
آری آن شب هر دو از باران صمیمی تر شدیم
آسمان افسانه گفت و ماهِ یکدیگر شدیم؟!
قبله را گم کرده بودیم و هراسان عاقبت
دل به دریا ها زدیم و لحظه ای کافَر شدیم
وقت شب بود و چه زیبا شد مرورِ قصه ها
داستانِ عشق را خواندیم و خوب از بر شدیم
گفت و گویی بود بین چشم من با چشم تو
واژه ای آتش گرفت و هر دو خاکستر شدیم
خوب میدانم سرابی باشد این دنیا ولی
آن شب از دلدادگی هامان همین جا تر شدیم
بعد از آن شب بوی باران می دهد احساسمان
آری آن شب هر دو از باران صمیمی تر شدیم
۲.۷k
۲۳ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.