یین و یانگ (پارت ۱۶)
گفتم : آره قشنگه . گارسون اومد تا سفارش هارو بگیره . من کاپوچینو سفارش دادم و سویون هم یه میلک شیک . سویون گفت : یه خبر خوب دارم برات ! گفتم : چی شده ؟ سویون گفت : یه دوست پسر پیدا کردم ! دیشب بهم درخواست داد منم قبول کردم! باید ببینینش خیلی خوشتیپه . گفتم : مبارک باشه . سفارش هامونو آوردن . داشتیم می خوردیم که یهو یه پیام برای گوشیم اومد . نگاه کردم دیدم کمپانیه ! ذوق زده گفتم : منم یه خبر دارم ! با دستای لرزون پیام رو باز کردم . اولش پیامو با چشمام دنبال کردم . رسیدم به یه کلمه و فوری جیغ کشیدم . همه زل زدن بهمون و سویون عذرخواهی کرد . یواش گفت : داری چیکار میکنی ؟ گفتم : سویون... کمپانی...قبولم کرد ! این بار سویون جیغ کشید . مدیر کافه داشت با اخم نگامون می کرد . سویون زیر لبی گفت : عجب خبری ! سریع نوشیدنی هامون رو تموم کردیم و اومدیم بیرون . تحمل نگاه ها داشت سخت می شد . سویون گفت : باید جشن بگیریم . امممممم...باید بریم کاراکوئه ! حالا که فکرشو میکنم تا حالا برام نخوندی . گفتم : جدی ؟ اصلا حواسم نبود . رفتیم به یه کاراکوئه که سویون می شناخت و یه اتاق گرفتیم . سویون گفت : خب صداتو برام آشکار کن😎
#فیک_بی_تی_اس#جونگ_کوک
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
شرط ۷ لایک
۷ کامنت
#فیک_بی_تی_اس#جونگ_کوک
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
شرط ۷ لایک
۷ کامنت
۸.۴k
۲۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.