«گورخوابی»
«گورخوابی»
تصویری که مشاهده می کنید از گورخوابی در نزدیکی تهران است. سرمای زمستان امسال، کارتن خواب ها را مجبور به زندگی در اطراف و درون گورستان بزرگ نصیرآباد باغستان در حومه شهریار کرده است. عده ای درون گورستان و در قبرهای از پیش آماده شده و چندین خانواده در اطراف گورستان، در منطقه بلوک زنی و زیر کانال در چادر زندگی می کنند. در درون گورستان، ٣٠٠ گور از پیش آماده وجود دارد که ٥۰ کارتن خواب دست کم ٢٠ گور را اشغال کرده اند. در هر گور یک نفر و گاهی هم سه تا چهار نفر زندگی می کنند.
این هم جامعه ی بی طبقه ای که سالها شعار ساختنش را می دادند.
گرسنه که باشی
با یه حکمِ تخلیه تو جیبِ کُت،
با یه زن رو تختِ بخشِ دیالیز،
با یه دختر که داره بُر می خوره،
توی تختِ خوابای مردای هیز
دیگه فرقی نداره مهرِ سجلِ تو چیه!
دیگه فرقی نداره عکسِ رو اسکناس کیه!
موقعی که کلیه ت حراج می شه،
وقتی که خونِ رگاتو می فروشی،
وقتی مجبوری که از پشتِ شیشه
با خودت حرف بزنی با یه گوشی
دیگه فرقی نداره دموکراسی، با اختناق!
زیرِ سایه ی درخت باشی، یا سایه ی چماق!
گرسنه که باشی، می تونی دولا شی؛
می تونی تسلیمِ هر دیکتاتور باشی؛
می تونی چشماتو ببندی رو رگبار؛
می تونی یه آجر باشی رو این دیوار.
وقتی که جا می گیری تو یه سُرنگ،
وقتی رؤیاهاتو حاشا می کنی،
وقتی که غذای بچه هاتو از
سطلای زباله پیدا می کنی،
دیگه فرقی نداره مهرِ سجلِ تو چیه!
دیگه فرقی نداره عکسِ رو اسکناس کیه!
با گواهی یه فوت تو جیبِ کُت،
با یه زن رو تختِ مُرده شورخونه،
با یه دختر که حالا مدتیه
شبا رو بیرونِ خونه می مونه
دیگه فرقی نداره دموکراسی، با اختناق!
زیرِ سایه ی درخت باشی، یا سایه ی چماق!
گرسنه که باشی، می تونی دولا شی؛
می تونی تسلیمِ این دیکتاتورها شی؛
می تونی چشماتو ببندی رو رگبار؛
می تونی یه آجر باشی رو این دیوار.
" یغما گلرویی "
تصویری که مشاهده می کنید از گورخوابی در نزدیکی تهران است. سرمای زمستان امسال، کارتن خواب ها را مجبور به زندگی در اطراف و درون گورستان بزرگ نصیرآباد باغستان در حومه شهریار کرده است. عده ای درون گورستان و در قبرهای از پیش آماده شده و چندین خانواده در اطراف گورستان، در منطقه بلوک زنی و زیر کانال در چادر زندگی می کنند. در درون گورستان، ٣٠٠ گور از پیش آماده وجود دارد که ٥۰ کارتن خواب دست کم ٢٠ گور را اشغال کرده اند. در هر گور یک نفر و گاهی هم سه تا چهار نفر زندگی می کنند.
این هم جامعه ی بی طبقه ای که سالها شعار ساختنش را می دادند.
گرسنه که باشی
با یه حکمِ تخلیه تو جیبِ کُت،
با یه زن رو تختِ بخشِ دیالیز،
با یه دختر که داره بُر می خوره،
توی تختِ خوابای مردای هیز
دیگه فرقی نداره مهرِ سجلِ تو چیه!
دیگه فرقی نداره عکسِ رو اسکناس کیه!
موقعی که کلیه ت حراج می شه،
وقتی که خونِ رگاتو می فروشی،
وقتی مجبوری که از پشتِ شیشه
با خودت حرف بزنی با یه گوشی
دیگه فرقی نداره دموکراسی، با اختناق!
زیرِ سایه ی درخت باشی، یا سایه ی چماق!
گرسنه که باشی، می تونی دولا شی؛
می تونی تسلیمِ هر دیکتاتور باشی؛
می تونی چشماتو ببندی رو رگبار؛
می تونی یه آجر باشی رو این دیوار.
وقتی که جا می گیری تو یه سُرنگ،
وقتی رؤیاهاتو حاشا می کنی،
وقتی که غذای بچه هاتو از
سطلای زباله پیدا می کنی،
دیگه فرقی نداره مهرِ سجلِ تو چیه!
دیگه فرقی نداره عکسِ رو اسکناس کیه!
با گواهی یه فوت تو جیبِ کُت،
با یه زن رو تختِ مُرده شورخونه،
با یه دختر که حالا مدتیه
شبا رو بیرونِ خونه می مونه
دیگه فرقی نداره دموکراسی، با اختناق!
زیرِ سایه ی درخت باشی، یا سایه ی چماق!
گرسنه که باشی، می تونی دولا شی؛
می تونی تسلیمِ این دیکتاتورها شی؛
می تونی چشماتو ببندی رو رگبار؛
می تونی یه آجر باشی رو این دیوار.
" یغما گلرویی "
۴.۹k
۱۱ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.