اهنگ حصین
اهنگ حصین
دلخوشی
کفیتو بپوش و لباس تن کن
میخوامـ ببرمت جایی که ماجراس، چن دور
بزنی ببینی چند چنده شهر
و بعد بشینی یه نمه پر کندهتر
من، همون که خوش بود یه وقتی
سر حال و سنگی، سف بود میفهمی
همه چی پیچید و همینه صاف
روزاشمـ مث همه حتا روز تحویل سال، هه
همیشه متنا بلند بوده مشتی
رفیق هر نوعش، با هر نوعی گشتیمـ
و دیدیمـ تهش با زخمی تنهاییمـ
ولی خو خوش گذشت یه وقتایی
غصه که مال قصههاست
ما خوشیمـ همه جوره رو زمین با چشمـ باز
همین دلیلی شد... (نامفهومـ)
یا سادهترش میشه یه گرگ باروندیده
تمامـ طول روزتو میکنی تخمی سپری
فکر به چیزی که باختی ببری
اون مغزتو میگاد مث سگ پشیمونی
تو گفته بودی که راه سختو میتونی
اما بعد دیدی تویی و کمی مایه تو جیب
به جایی نمیرسی با این قدمای کوچیک
این زندگی گفت یه چیزو یاد پس بگیر
امید بده به جاش بیلاخ پس بگیر
یاد میگیری که ناشتا نرینی
جاهایی میری که یه موقع آشنا نبینی
نه حسشو داری نه حال فک زدن
تو خودت پیچ میشی دیگه، آره مثلن
حرفات همیشه بوی غم میده
تو آینه هم تصویره دیگه گندیده
هنو بالا سرت گرماشو داری
راستی دلخوشیاشو سیری چند میده
گرگ باش، مث من، مث ببر
مث جغد تو پرسههای شب
مث سنگ تو لحظههای سخت
تو عرصههای تنگ
نعرتو بذار تو بارونو
بشنو و رد شو حتا قانونو
دل نبند که تش تلخیه
میشینی مثل من نفس تخلیه
و دستات همیشه خسته رو تنت
رو زخماتمـ نمک وابسته بودنه
ترجیح میدی جای اینکه نقشه بچینی
واسه بعد زندگیتو توی لحظه ببینی
میشه شب، میشه روز، میشه فردا
تو میخواستی نهرو کنی دریا
هه... شدی شبیه مردمت
ببین تو رویا همیشه حقیقت گمه...
دلخوشی
کفیتو بپوش و لباس تن کن
میخوامـ ببرمت جایی که ماجراس، چن دور
بزنی ببینی چند چنده شهر
و بعد بشینی یه نمه پر کندهتر
من، همون که خوش بود یه وقتی
سر حال و سنگی، سف بود میفهمی
همه چی پیچید و همینه صاف
روزاشمـ مث همه حتا روز تحویل سال، هه
همیشه متنا بلند بوده مشتی
رفیق هر نوعش، با هر نوعی گشتیمـ
و دیدیمـ تهش با زخمی تنهاییمـ
ولی خو خوش گذشت یه وقتایی
غصه که مال قصههاست
ما خوشیمـ همه جوره رو زمین با چشمـ باز
همین دلیلی شد... (نامفهومـ)
یا سادهترش میشه یه گرگ باروندیده
تمامـ طول روزتو میکنی تخمی سپری
فکر به چیزی که باختی ببری
اون مغزتو میگاد مث سگ پشیمونی
تو گفته بودی که راه سختو میتونی
اما بعد دیدی تویی و کمی مایه تو جیب
به جایی نمیرسی با این قدمای کوچیک
این زندگی گفت یه چیزو یاد پس بگیر
امید بده به جاش بیلاخ پس بگیر
یاد میگیری که ناشتا نرینی
جاهایی میری که یه موقع آشنا نبینی
نه حسشو داری نه حال فک زدن
تو خودت پیچ میشی دیگه، آره مثلن
حرفات همیشه بوی غم میده
تو آینه هم تصویره دیگه گندیده
هنو بالا سرت گرماشو داری
راستی دلخوشیاشو سیری چند میده
گرگ باش، مث من، مث ببر
مث جغد تو پرسههای شب
مث سنگ تو لحظههای سخت
تو عرصههای تنگ
نعرتو بذار تو بارونو
بشنو و رد شو حتا قانونو
دل نبند که تش تلخیه
میشینی مثل من نفس تخلیه
و دستات همیشه خسته رو تنت
رو زخماتمـ نمک وابسته بودنه
ترجیح میدی جای اینکه نقشه بچینی
واسه بعد زندگیتو توی لحظه ببینی
میشه شب، میشه روز، میشه فردا
تو میخواستی نهرو کنی دریا
هه... شدی شبیه مردمت
ببین تو رویا همیشه حقیقت گمه...
۵.۵k
۱۴ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.