𝓑𝓪𝓭 𝓫𝓸𝔂
𝓑𝓪𝓭 𝓫𝓸𝔂
part:8
بعد شام هردومون رفتیم رو تختمون و خوابمون برد
ویو فردا
ویو تهیونگ
بازنگ گوشیم بیدار شدم دیدم بابامه جواب دادم
مکالمه
*تهیونگ
_بله
*امروز باید محموله هارو تحویل بگیری حواست که هست
_بله حواسم هست الان زنگ میزنم برن بگیرن
*اوک
و قطع کردم
دیدم f2 پشت خطه جواب دادم
_بله
(علامت f2≈)
≈رییس محموله رو گرفتیم ولی یک باند دیگه ازمون دزدیدن
_پس شما اونجا چی کاره اید ح.رومزاده ها (باداد)
_بهj3 بگو ردش رو بگیره تا بیام
≈بله چشم
قطع کردم
رفتم لباسمو پوشیدم
رفتم با عجله پایین
!اقا صبحو...
_الان نه اجوما کار دارم
سری رفتم سوار ماشین شدم
_حرکت کن
&چشم
رفتم به جایی که محموله رو تحویل میگیرن
پیاده شدم از ماشین رفتم یقه f2 رو گفتم و گفتم
_پس شما اینجا چه غلطی میکردین؟
≈اقا ما....
_دهنتو ببند j3 ردشون رو گرفت؟
≈بله بفرمایید( تبلت رو داد دستش)
شرط🍓
لایک:9
کامنت:5
part:8
بعد شام هردومون رفتیم رو تختمون و خوابمون برد
ویو فردا
ویو تهیونگ
بازنگ گوشیم بیدار شدم دیدم بابامه جواب دادم
مکالمه
*تهیونگ
_بله
*امروز باید محموله هارو تحویل بگیری حواست که هست
_بله حواسم هست الان زنگ میزنم برن بگیرن
*اوک
و قطع کردم
دیدم f2 پشت خطه جواب دادم
_بله
(علامت f2≈)
≈رییس محموله رو گرفتیم ولی یک باند دیگه ازمون دزدیدن
_پس شما اونجا چی کاره اید ح.رومزاده ها (باداد)
_بهj3 بگو ردش رو بگیره تا بیام
≈بله چشم
قطع کردم
رفتم لباسمو پوشیدم
رفتم با عجله پایین
!اقا صبحو...
_الان نه اجوما کار دارم
سری رفتم سوار ماشین شدم
_حرکت کن
&چشم
رفتم به جایی که محموله رو تحویل میگیرن
پیاده شدم از ماشین رفتم یقه f2 رو گفتم و گفتم
_پس شما اینجا چه غلطی میکردین؟
≈اقا ما....
_دهنتو ببند j3 ردشون رو گرفت؟
≈بله بفرمایید( تبلت رو داد دستش)
شرط🍓
لایک:9
کامنت:5
۱۰.۰k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.