عاشقانه
شرابِ تلخ بیاور که وقتِ شیداییست
که آنچه در سرِ من نیست،بیم رسواییست
چه غم که خلق به حسنِ تو عیب میگیرند؟
همیشه زخمِ زبان خون بهای زیباییست
اگر خیال تماشاست در سرت بشتاب
که آبشارم و افتادنم تماشاییست
شباهت من و تو هرچه بود، ثابت کرد
که فصل مشترک عشق و عقل، تنهاییست
کنون اگرچه کویرم، هنوز در سرِ من
صدای پر زدن مرغ های دریاییست
که آنچه در سرِ من نیست،بیم رسواییست
چه غم که خلق به حسنِ تو عیب میگیرند؟
همیشه زخمِ زبان خون بهای زیباییست
اگر خیال تماشاست در سرت بشتاب
که آبشارم و افتادنم تماشاییست
شباهت من و تو هرچه بود، ثابت کرد
که فصل مشترک عشق و عقل، تنهاییست
کنون اگرچه کویرم، هنوز در سرِ من
صدای پر زدن مرغ های دریاییست
۷.۱k
۰۹ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.