( زندگی جدید ) پارت ۱۰

( زندگی جدید ) پارت ۱۰
از زبان لینا
همه رفتیم سوار ماشین شودیم و م ج گفت من یه پاساژ خیلی بزرگ خوب میشناسم بریم اونجا م ت البته رفتیم پاساژ وقتی رسیدیم خیلی پاساژ بزرگ و خوشگل بود حتا از اون پاساژی که قبل با جینا رفتیم بزرگ تر بود اسمه پاساژ کوئکس بود
ماشین رو پارک کردیم و رفتیم داخل پاساژ م ت و م ج به من و جینا گفتن تا دلتون میخواد خرید کنید دخترا جینا و من تشکر کردیم جینا از
من از یه لباس خیلی خوشم اومد و رفتم داخل مغازه م ت هم از یه لباس خوشم اومد رفتیم تا تونستیم لباس خریدیم بعد چند ساعت
جینا : نظرتون چیه بریم سونا خستم شودیم
همه : موافقیم
جینا : بریم په رفتیم سونا یه خورده خستگیمون در رفت بعد چند ساعت گشنمون شود م ت گفت یه رستوران خوب بلدم بریم اونجا رفتیم رستوران
گارسن : سلام خانم ها به رستوران ما خوش آمدید چی سفارش دارین
م ج : سلام بچه ها من کیمچی میخورم شما چی ؟
م ت : منم کیمچی میخورم
جینا : من بوگوگی
لینا: من جاجا نگیمون
گارسن : چشم
همه: مرسی
گارسن : ببخشید دیر شود غذاتون
راوی
غذاشون رو خوردن و رفتن سوار ماشین شودن رفتن سمت خونه وقتی رسیدن خونه دیدن

اسلاید دوم پاساژ که رفتن💜 لطفا حمایت کنید 🙃 اصلن حمایت نمی‌کنید هان 😑