نجوای عشق پارت ۸۳

بعد دستشو آورد جلو گذاشت رو صورتم اشکی که از قبل زیر چشمام بود و پاک منم دستشو گرفتم و بوسیدم پاشدم رفتم رو تخت کنارش نشستم و رفتم نزدیک صورتش و لبامو گذاشتم رو لباش لباشو مک زدم و خوردم اونم همراهیم کرد بعد از لباش فاصله گرفتم و دوباره لبامو گذاشتم رو لباش و چند دقیقه همونجوری بودیم و لباشو مک میزدم و میخوردم و گاز میگرفتم بعد جدا شدم دستمو گذاشتم رو صورتش من:عشقم پس وقتی میری تو اتاق عمل فقط قوی باش باشه نایکا:باشه تو اتاق عمل فقط به تو فکر میکنم که دوباره برگردم من:اوهوم نایکا
نایکا:جانم من:خیلی دوست دارم زندگیم نایکا:منم دوست دارم نفسم بعد جدا شدم که دکتر اومد و دوباره رفتم رو صندلی نشستم دکتر:خوب خانوم نایکا:اسمم نایکا دکتر:خانوم نایکا شما فردا عمل دارین پس باید بیشتر مراقب باشید ما زود داریم تومارو درمیاریم که اود نکنه نایکا:بله دکتر:خوب استراحت کنید من دوباره میام تا معاینتون کنم نایکا:باشه دکتر رفت نایکا:جونگ کوک از این دکتر خوشم اومد من:جانممممم😐 نایکا:هوم من:چی گفتی الان😬 نایکا:هوم من:زهرمار هوم گفتم چی گفتی نایکا:از این خوشم اومده🤥 من:تو گوه خورد خوشت اومده که اومده نایکا:😐حسودی کردی😂 من:منو ببین نایکا فکر نکن مریضی میتونی سواستفاده کنی از مریضیت من بعد این عمل بهت نشون میدم بعد داشتم میرفتم بیرون
از زبون خودم
داشت میرفت بیرون که دستشو محکم گرفتم و دستشو بغل کردم من:نرو لطفا☹غلط کردم ببخشید🙁😢 کوک:خیله خوب بعد نرفت و دوباره اومد(اون قسمت که دستشو بغل کردم یاد این گربه ها افتادم که دست صاحبشو بغل کرده یا پای صاحبشو😐😂😂😂😂) کنارم نشست بعد رفتم بغلش کردم اونم بغلم کرد محکم بغلم کرده بود کوک:یه بار دیگه به یکی دیگه بگی خوشت میاد ازش من میدونم با تو من:باشه