نجوای عشق پارت ۵۳
زیر چشی نگاه کرد و یه لبخند شیطانی مانند زد من زیادی تو جوع رفتم یهو گفت پخ سه متر پریدم من:عوضی ترسیدم کوک:😐😂😂😂🤣🤣 من:😭😂😂🤣🤣 کوک:خیله خوب ببخشید (قشنگ قیافه جونگ کوک توری بود که الان تبدیل به شیطان میشه به خدا😐😂😂🤣🤣) من:قهرم کوک:منم قهرم من:تو چرا کوک:هر وقت تو قهر کنی منم قهر میکنم تا دو دقیقه هیچی نمیگفتیم و پشتمون به هم بود که حس کردم جونگ کوک اومد منو از پشت بغل کرد دو تا دستاشو دورم حلقه کرد و منو چسبوند به خودش کوک:عشقم قهر نکن آشتی ببخشید ترسوندمت من:آشتی کوک:تو فقط یه بار دیگه با من قهر کن تا شب و برات تبدیل به مرگ کنم بیبی گرل(شعت😐😂😂😂) من:چرا شبی خوناشاما حرف میزنی(قشنگ صداشم شیطانی کرد 😨😂😂😂امام زمان) کوک:همینی که گفتم(ترسناک شد اوووو یحححح☻👻آیم عه میزینگ زبون فیلم های ترسناک وقتی جنا حرف میزنن اونجوری بود صدا جونگ کوک😐😂😂😂🤣😨) من:گوه بخورم کوک:آفرین بعد رفت سمت گردنم و گردنمو میخورد بعد همونجوری که بودیم اون منو دراز کرد رو مبل و خودشم کنارم برگشت طرفم و یه دستشو گذاشته بود روم کوک:آه دکتر یه پماد بهت داده بود گفته بود برای اینکه سینت خوب بشه بزنیش من:یعنی من الان باید اونو بزنم کوک:باید بزنی اگه نزنی کبود میشه و دردش بدتر میشه بیا ببرمت تو اتاق منو بلند کرد بردم تو اتاق (یا علی من الان باید لباسمو درارم😐😂😂😂🤣) بعد درازم کرد رو تخت کوک:لباستو در بیار نمیخوای رو لباس بزنم برات من:خیله خوب یه حسه بدی داشتم خوب اون یه بار همچین کاری کردا بود مشکل اینجا بود وقتی تحریک میشد دیگه ول نمیکرد😑😳 جونگ کوک دستشو برد سمت دکمه ها لباسم دکمه ها لباسمو باز کرد و کامل در آورد بعد کلشو تکون داد(این یعنی داره به زور خودشو نگه میداره😐😂)
خدا:زودتر بزنید جمع شه بره داره به جاهای باریک کشیده میشه
شیطان:ساکت شو نه نویسنده کارتو بکن
خدا:اگه بکنی ازت نمیگذرم میری جهنم
نویسنده:خدا من خیلی وقته راهم سمت جهنم کجایی😐😂😂🤣
خوابوندم و پمادو میمالید رو سینم من:آه کوک:یکم تحمل کن درد داره من:آههه(منحرف نشید داره پماد میزنه😂😂🤣😐خرابا) جونگ کوک خودشو باد میزد من:😂 کوک:😵 همینجوری دستشو میکشید که دیگه رد داد و دستشو زد به یکی از سینه هام من:یااااا چیکار میکنی کوک:من دیگه نمی تونم دارم میمیرم من:😶 جونگ کوک سینمو فشار میداد بعد سرشو برد بالای سینه هامو لیس میزد و میخورد
خدا:زودتر بزنید جمع شه بره داره به جاهای باریک کشیده میشه
شیطان:ساکت شو نه نویسنده کارتو بکن
خدا:اگه بکنی ازت نمیگذرم میری جهنم
نویسنده:خدا من خیلی وقته راهم سمت جهنم کجایی😐😂😂🤣
خوابوندم و پمادو میمالید رو سینم من:آه کوک:یکم تحمل کن درد داره من:آههه(منحرف نشید داره پماد میزنه😂😂🤣😐خرابا) جونگ کوک خودشو باد میزد من:😂 کوک:😵 همینجوری دستشو میکشید که دیگه رد داد و دستشو زد به یکی از سینه هام من:یااااا چیکار میکنی کوک:من دیگه نمی تونم دارم میمیرم من:😶 جونگ کوک سینمو فشار میداد بعد سرشو برد بالای سینه هامو لیس میزد و میخورد
۱۲.۳k
۲۶ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.