گرگ هرشب به شکار میرفت و بی آنکه چیزی شکار کند برمیگشت🐺
گرگ هرشب به شکار میرفت و بی آنکه چیزی شکار کند برمیگشت🐺
شبی گرگ را ناراحت دیدم...🐺 😔
با لاشه ی یک اهو به دهان به گله اومد !
گرگ های گله شاد از شکار او
پرسیدند چرا ناراحتی گرگ؟
گفت :
شبی در سیاهی بیابان چشمانش را دیدم ، دلم را ربود👁 ️👁 ️
هر شب به خواست پایم که نه
به تمنای دلم میرفتم تا تماشایش کنم💗 💖
امشب محو او بودم که صدای سگان ولگرد را شنیدم🐶
دویدم پریدم زیرگلویش را گرفتم و دریدمش
انچنان دوسش داشتم💞 💞
که نمیخواستم
"سهم دلم "نصیب" سگان ولگرد" شود💔 ❤ ️💔
شبی گرگ را ناراحت دیدم...🐺 😔
با لاشه ی یک اهو به دهان به گله اومد !
گرگ های گله شاد از شکار او
پرسیدند چرا ناراحتی گرگ؟
گفت :
شبی در سیاهی بیابان چشمانش را دیدم ، دلم را ربود👁 ️👁 ️
هر شب به خواست پایم که نه
به تمنای دلم میرفتم تا تماشایش کنم💗 💖
امشب محو او بودم که صدای سگان ولگرد را شنیدم🐶
دویدم پریدم زیرگلویش را گرفتم و دریدمش
انچنان دوسش داشتم💞 💞
که نمیخواستم
"سهم دلم "نصیب" سگان ولگرد" شود💔 ❤ ️💔
۲.۱k
۰۸ مهر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.