پارت۲زندگی در عجایب

ن تروخدا باز شروع شد خطرناکه سریع رفتم سمت ارواح و ب شکل واقعیم تبدیل شدم اینا ارواحی ان‌ک مستقیما از طرف شیاطین فرستاده شدن.من:چی از جونه این دختر میخواید؟.مونبیول ت جمعشون دیدم قبلا روح نگهبان بود ولی بعد مرگ کسانی ک ازشون محافظت میکرد انتخاب کرد ک ب شیاطین خدمت کنه خودش اومد جلو و گفت:امروز نوبت این شده‌...میدونی ک ارواحی ک شخصا از طرف شیاطین میان از ارواح شیطانی معمولی قویترن و ت هم ک داری ضعیف میشی جوری ک ارواح شیطانی ساده هم میتونن کاری کنن دختره حضورشون رو حس کنه...ولی واقعا ت اینجور موارد قویه یکی از دلایلی ک ارواح خیلی نزدیکش میشن و شیاطین اونو میخوان.من:تا وقتی ک میتونم محافظت میکنم ت خودت هم قبلا از چند نفر حفاظت میکردی این‌یکی جزعه ۵درصده مردمه.اومد جلو و لب‌زد:ت‌ک‌ زود میری اون فرشته هم کار زیادی ازش بر نمیاد و تا روح جایگزین بیاد یکم طول میکشه و ما راحتیم ب‌وقتش.بعد این حرفش همشون ناپدید شدن واقعا دارم از این همه روحی ک میان اینجا خسته میشم(از زبان ایزول)ظهر شده و مامان بابام اومدن اون گوی ک رز توش بود بالاخره اوردم ت اتاقم.مامان:باز ت عینک نزدی؟درساتو برای امتحان فردا خوندی؟.من:اره خوندم هوف باشه الان عینک میزنم....مامان شماره چشمه یکی از دختر عمه‌هام ۶و۵ ع بعد ب منی ک ۲ونیمه گیر میدین؟.مامان:اون تنبلی چشم داشت دیر فهمیدن بعدشم اونا ب‌ما چ ت سرت از بس ت گوشیه و شب تا صب بیداری اینجوری شده بابابزرگت هم دفعه پیش ک رفتیم پوهانگ گفت چشما خودش ک۷۸سالشه تازه ۲شده.هی میگه مقایسه نمی‌کنیم بقیه ب‌ما چ بعد ک امتحانو بد دادم میگه فلانی ۲۰شده بقیه بچه هاشون بهتر میشه ما بدتر یکم از بقیه یاد بگیر اخه مادره من اونا بدتره منن سرمو کردم ت گوشی ک دیدم کوک پیام داد این پسر جدیده یکم عجیبه ولی باهم گرم گرفتیم درسته ۱۴سالشه ولی مثله پسره ۲۶ساله رفتار میکنه و اطلاعات داره اخه چرا منی ک فوبیا پسر دارم؟شنیدم اونم فوبیا دختر داره اخه چرا دقیق یادمه جفتمون روز اول ک معلم فرستادش پیشم از هم دوری میکردیم اخرم جفتمون جامونو عوض کردیم چرا باید ت این ۲سال اخیر فوبیا پسر بگیرم باید ی‌فکری بحالش کنم...