رُمآن: بی پَنآه پَآرت ۴
رمان:بی پَنآه پآرت ۴#
نگاهی بش انداختم کامل تو بغل هم بودیم یع چن قدم ازش فاصله گرفتم نگاهی بهم انداختو پوزخندی بهم زد و فاصلمونو به صفر رسوند خواستم بازم برم عقب که سرم خورد به ستون دستمو بالا آوردمو رو سینش گذاشم تا هلش بدم اما یه سانتم تکون نخورد که هیچ فاصلمونو به صفر رسوند چیکار میکرد این معلوم نیس مچ دستمو با دستاش گرفتو و برد سمت لبش مسخ شدع نگاش کردم پشت دستمو بوسه ای زد و یه چند تار مو کع از شالم زدع بود پایینو برد زیر شالم و با صدای دو رگه و مردونش زمزمه کرد هیچموقع ازم سعی نکن فاصله بگیری پوزخندی زد و ادامه داد بد تر منو به خودت میچسبونی!با تعجب بهش خیره شدم دیونه ای چیزی بود این شالمو جلو کشید و ادامه داد موهای بی صاحابتم بکن تو توله سَگ
با چشمای که اندازع قابلمه شدع بود نگاش کردم این چی میگه
پایان پارت ۴#
نگاهی بش انداختم کامل تو بغل هم بودیم یع چن قدم ازش فاصله گرفتم نگاهی بهم انداختو پوزخندی بهم زد و فاصلمونو به صفر رسوند خواستم بازم برم عقب که سرم خورد به ستون دستمو بالا آوردمو رو سینش گذاشم تا هلش بدم اما یه سانتم تکون نخورد که هیچ فاصلمونو به صفر رسوند چیکار میکرد این معلوم نیس مچ دستمو با دستاش گرفتو و برد سمت لبش مسخ شدع نگاش کردم پشت دستمو بوسه ای زد و یه چند تار مو کع از شالم زدع بود پایینو برد زیر شالم و با صدای دو رگه و مردونش زمزمه کرد هیچموقع ازم سعی نکن فاصله بگیری پوزخندی زد و ادامه داد بد تر منو به خودت میچسبونی!با تعجب بهش خیره شدم دیونه ای چیزی بود این شالمو جلو کشید و ادامه داد موهای بی صاحابتم بکن تو توله سَگ
با چشمای که اندازع قابلمه شدع بود نگاش کردم این چی میگه
پایان پارت ۴#
۹.۵k
۱۹ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.