یادش بخیر خونه پدربزرگ مادربزرگ با بوی خوش کاهگلش😍☺
کنار پنجره ی ایوان
روی طاقچه گلدان بود!!
درخت سیب بهار که میشد صدایم میکرد!!
سایه اش را می گویم
همان جایی که استکان و قوری برای چای خوردن بود!!
مادربزرگ یادت هست؟
دلم همیشه برای قصه های شیرینت تنگ میشد
حالِ تو هم بد می شد اگر حالِ دلم بد می شد!!
بهار که می آمد
حوضِ ماهی ها چه خوش رنگ میشد!!
اصلا تمام خوشبختی ها درونِ خانه ی تو جمع میشد!!
مادربزرگ یادت هست؟
با خندیدنت چینیِ شکسته ی دلم بند میشد!!
دستِ خودم نبود
می مردم اگر یک مو از سرت کم میشد!!
بهار که می آمد می گفتی: دختری زیبا درونِ کوچه ها قدم می زند!!
بهار را می گفتی!!!
وقتی تمامِ درختان به شوقِ دیدنش شکوفه می دهند!!
یادت هست؟؟
روی طاقچه گلدان بود!!
درخت سیب بهار که میشد صدایم میکرد!!
سایه اش را می گویم
همان جایی که استکان و قوری برای چای خوردن بود!!
مادربزرگ یادت هست؟
دلم همیشه برای قصه های شیرینت تنگ میشد
حالِ تو هم بد می شد اگر حالِ دلم بد می شد!!
بهار که می آمد
حوضِ ماهی ها چه خوش رنگ میشد!!
اصلا تمام خوشبختی ها درونِ خانه ی تو جمع میشد!!
مادربزرگ یادت هست؟
با خندیدنت چینیِ شکسته ی دلم بند میشد!!
دستِ خودم نبود
می مردم اگر یک مو از سرت کم میشد!!
بهار که می آمد می گفتی: دختری زیبا درونِ کوچه ها قدم می زند!!
بهار را می گفتی!!!
وقتی تمامِ درختان به شوقِ دیدنش شکوفه می دهند!!
یادت هست؟؟
۷۸.۹k
۱۶ بهمن ۱۴۰۱