عاشقانه
باز امشب چشمِ خیسم، بیقراری می کند
در کنـارِ پنجـره، چشـم انتظـاری می کند
خـاطـرِ آشفتـه ام در حسـرتِ دیـدارِ تـو
تا سحرگاهان فقط شب زنده داری میکند
بغض هایم شانهٔ مردانه ای می خواهد و
مثلِ هرشب اشک را بر گونه جاری میکند
گرچه میخواهم که از فکرت رها گردم ولی
بـاز یـادت در دلِ مـن، پـایـداری می کند
در کنـارِ پنجـره، چشـم انتظـاری می کند
خـاطـرِ آشفتـه ام در حسـرتِ دیـدارِ تـو
تا سحرگاهان فقط شب زنده داری میکند
بغض هایم شانهٔ مردانه ای می خواهد و
مثلِ هرشب اشک را بر گونه جاری میکند
گرچه میخواهم که از فکرت رها گردم ولی
بـاز یـادت در دلِ مـن، پـایـداری می کند
۹.۹k
۲۳ مرداد ۱۴۰۱