ازدواج اجباری (پارت ۳)
کوک ویو:
یه دختر خیلی کیوت با بدن کیوت(اینجا منحرف شید دقیقن منضورم اون بود)
اونجا وایستاده بود
کوک: هی هرزه گمشو بیا سواره ماشین شو اجازه داری با بابات خداحافظی کنی
ا/ت: بابا این مرده چیمیگه؟(با بغض)
(ب/ت مخفف پدر ا/ت)
ب/ت: من ترو به این مرد فروختم (لحن سرد)
ا/ت: چرا؟ مگه من چه گناهی گردن هق هق (مثلا داره گیه میکنه و حرف میزنه)
یه دختر خیلی کیوت با بدن کیوت(اینجا منحرف شید دقیقن منضورم اون بود)
اونجا وایستاده بود
کوک: هی هرزه گمشو بیا سواره ماشین شو اجازه داری با بابات خداحافظی کنی
ا/ت: بابا این مرده چیمیگه؟(با بغض)
(ب/ت مخفف پدر ا/ت)
ب/ت: من ترو به این مرد فروختم (لحن سرد)
ا/ت: چرا؟ مگه من چه گناهی گردن هق هق (مثلا داره گیه میکنه و حرف میزنه)
۲۶.۱k
۰۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.