عاشقانه
قرار نیست بنویسم فقط نگاه بکنی
برای دلخوشیِ خود ، مرا فدا بکنی
تو هم بیا و کمی عاشقی بکن به خدا
زمان رسیده مرا عشقِ من صدا بکنی
منی که از همگان با جنون گذر کردم
روا نبوده مرا اینچنین رها بکنی
فقط تویی که شدی مرحم و دوا،اما
تو عادتت شده من را فقط دعا بکنی
تو از همه که جدایی، ولی روا باشد
حساب عاشق خود را کمی سوا بکنی
قدم قدم تو جدایی نفس نفس از من
زمان رسیده به قلبت مرا تو جا بکنی
در این غریبیِ شهرم فقط تویی
که می توانی مرا از خودم جدا بکنی
برای دلخوشیِ خود ، مرا فدا بکنی
تو هم بیا و کمی عاشقی بکن به خدا
زمان رسیده مرا عشقِ من صدا بکنی
منی که از همگان با جنون گذر کردم
روا نبوده مرا اینچنین رها بکنی
فقط تویی که شدی مرحم و دوا،اما
تو عادتت شده من را فقط دعا بکنی
تو از همه که جدایی، ولی روا باشد
حساب عاشق خود را کمی سوا بکنی
قدم قدم تو جدایی نفس نفس از من
زمان رسیده به قلبت مرا تو جا بکنی
در این غریبیِ شهرم فقط تویی
که می توانی مرا از خودم جدا بکنی
۷.۲k
۲۷ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.