🌷اشعار عرفانی امام خمینی(ره)....🌷
🌷شعر، عرفان، امام خمینی(رحمه الله)🌷
تاکنون سخنان زیادی دربارة غزل و عرفان اسلامی بیان شده است. اما نقطة مشترک همة این اظهار نظرها این است که پیدایش این دوگوهر تابناک به طور جدی در فرهنگ و تمدن اسلامی، پس از حملة خانمان سوز مغول تحقق یافته است.
در این میان، بزرگان عرفان اسلامی با زبردستی تمام از این قالب مدد جستهاند تا اندیشههای گران سنگ عرفانی خویش در مباحث مختلف را بیان کنند.
یکی از بزرگان معاصر که به نیکی توانسته است، اندیشههای عرفانی و دیگرگونة خویش را نسبت به موضوعات متعدد در قالب غزل بیان کند، حضرت امام خمینی(رحمه الله) است.
نگارنده بر آن است تا با روایت غزلی از ایشان ـ که سفر معنوی حج نیز بن مایة آن را تشکیل میدهد ـ پارهای از اندیشههای عرفانی ایشان را مورد بررسی قرار دهد.
تا از دیـار هسـتی در نیسـتی خـزیـدیــم / از هر چه غیر دلبر از جان و دل بـریدیم
با کـاروان بـگویید از راه کعـبه بـرگـرد / ما یــار را بـه مستی بیـرون خـانه دیـدیم
لبـیک از چــه گویـید ای رهـروان غافل / لبـیک او بـه خـلوت از جـام میشنیدیـم
تا چند در حجابید، ای صـوفیان محجوب / مـا پـردة خـودی را در نیـستی دریـدیـم
ای پـرده دار کعـبه، بردار پـرده از پیش / کز روی کعبـة دل، ما پـرده را کشیـدیم
ســاقی بریـز بـاده در ســاغر حــریفـان / مـا طعـم بـادة عشق از دست او چشیـدیم
گاهی آدمی عزم سفر میکند تا جسم خستة خویش را از هیاهوی جهان مادی امان دهد و گاه هدف از سفر را نجات روح و تعالی آن قرار میدهد. طبیعی است این دو گونه سفر، مقدمات، آثار و نتایج خاص خود را دارد.
به یقین، سفر معنوی حج، از نوع دوم است. اما آدمیان در این سفرِ بلندِ روحانی نیز همسان نیستند؛ به عبارت دیگر، آنان که آهنگ سفر حج میکنند نیز دو دستهاند؛ پارهای در قید آناند که اعمال و مناسک پر معنای حج را مطابق قواعد فقهی انجام دهند و پارهای دیگر علاوه بر تلاش برای تحقّق این امر مهم، میکوشند تا از ظاهر به باطن سیر کنند و عمق این سفر را دریابند.
به هر ترتیب مقدمات، آثار و نتایج این دو دسته از حج گزاران نیز متفاوت است. البته این نکته را نباید از یاد برد که هر یک در نوع خود ارزشمند است.
طبیعی است مقدماتی که هر دسته از حجگزاران به دنبال آناند، با گروه و دستة دیگر متفاوت است. اکنون ابیات این غزل را به بررسی میگذاریم:
تا از دیار هستی در نیستی خزیدیم از هر چه غیر دلبر از جان و دل بریدیم
حجگزاری که در این غزل با او مواجهیم، پیش از آنکه عزم سفر کند، میکوشد دو گوهر درخشان را در درون خویش محقق سازد؛ یکی فنا و دیگری «او» خواهی و «او» پرستی، نه غیر پرستی. روشن است که این دو خصوصیت، زمانی در آدمی ایجاد میشود که «عاشق» باشد.
حجگزارِ این غزل به خوبی میداند آدمی تا به فنا، که همان «... پاک شدن از صفات نکوهیده...»4 است، دست نیابد، «او» خواهی در دلش تمکن نمییابد. او دریافته است که بزرگترین گناه یا به تعبیری دقیقتر، گناه نابخشودنی، غیرپرستی است. به یقین حضرت امام در این مقدمه، این سخن مولوی را در نظر داشته است.
به هر ترتیب، حضرت امام(رحمه الله) در بیت اول غزل خویش، خطاب به حاجیانِ معناگرا، دوری از صفات ناپسند و توجه کامل به خدا را توصیه میکند.
با کاروان بگویید از راه کعبه برگرد ما یار را به مستی بیرون خانه دیدیم
این بیت از غزل، نتیجة روحانی و رمز آمیز بیت نخست است. ایشان خطاب به حاجیان ظاهر پرست میگویند: عارفِ عاشق، نیازی به آمدن به مکه ندارد. او یار را بیپرده و بدون حضور در کعبه ملاقات میکند؛ به تعبیر دیگر، ایشان بر این باور است که آدمی هرگاه لحظة ناب فنا و در نتیجه او پرستی را تجربه کرد، دیگر نیازی به طی مسافت ندارد. جان کلام این جاست که او در همان لحظه، آهنگ خدا کرده و حاجی شده است. در حقیقت خداوند نزد این گروه از حاجیان، هیچگاه غایب نبوده است تا لازم باشد به دیدار او برود!
تاکنون سخنان زیادی دربارة غزل و عرفان اسلامی بیان شده است. اما نقطة مشترک همة این اظهار نظرها این است که پیدایش این دوگوهر تابناک به طور جدی در فرهنگ و تمدن اسلامی، پس از حملة خانمان سوز مغول تحقق یافته است.
در این میان، بزرگان عرفان اسلامی با زبردستی تمام از این قالب مدد جستهاند تا اندیشههای گران سنگ عرفانی خویش در مباحث مختلف را بیان کنند.
یکی از بزرگان معاصر که به نیکی توانسته است، اندیشههای عرفانی و دیگرگونة خویش را نسبت به موضوعات متعدد در قالب غزل بیان کند، حضرت امام خمینی(رحمه الله) است.
نگارنده بر آن است تا با روایت غزلی از ایشان ـ که سفر معنوی حج نیز بن مایة آن را تشکیل میدهد ـ پارهای از اندیشههای عرفانی ایشان را مورد بررسی قرار دهد.
تا از دیـار هسـتی در نیسـتی خـزیـدیــم / از هر چه غیر دلبر از جان و دل بـریدیم
با کـاروان بـگویید از راه کعـبه بـرگـرد / ما یــار را بـه مستی بیـرون خـانه دیـدیم
لبـیک از چــه گویـید ای رهـروان غافل / لبـیک او بـه خـلوت از جـام میشنیدیـم
تا چند در حجابید، ای صـوفیان محجوب / مـا پـردة خـودی را در نیـستی دریـدیـم
ای پـرده دار کعـبه، بردار پـرده از پیش / کز روی کعبـة دل، ما پـرده را کشیـدیم
ســاقی بریـز بـاده در ســاغر حــریفـان / مـا طعـم بـادة عشق از دست او چشیـدیم
گاهی آدمی عزم سفر میکند تا جسم خستة خویش را از هیاهوی جهان مادی امان دهد و گاه هدف از سفر را نجات روح و تعالی آن قرار میدهد. طبیعی است این دو گونه سفر، مقدمات، آثار و نتایج خاص خود را دارد.
به یقین، سفر معنوی حج، از نوع دوم است. اما آدمیان در این سفرِ بلندِ روحانی نیز همسان نیستند؛ به عبارت دیگر، آنان که آهنگ سفر حج میکنند نیز دو دستهاند؛ پارهای در قید آناند که اعمال و مناسک پر معنای حج را مطابق قواعد فقهی انجام دهند و پارهای دیگر علاوه بر تلاش برای تحقّق این امر مهم، میکوشند تا از ظاهر به باطن سیر کنند و عمق این سفر را دریابند.
به هر ترتیب مقدمات، آثار و نتایج این دو دسته از حج گزاران نیز متفاوت است. البته این نکته را نباید از یاد برد که هر یک در نوع خود ارزشمند است.
طبیعی است مقدماتی که هر دسته از حجگزاران به دنبال آناند، با گروه و دستة دیگر متفاوت است. اکنون ابیات این غزل را به بررسی میگذاریم:
تا از دیار هستی در نیستی خزیدیم از هر چه غیر دلبر از جان و دل بریدیم
حجگزاری که در این غزل با او مواجهیم، پیش از آنکه عزم سفر کند، میکوشد دو گوهر درخشان را در درون خویش محقق سازد؛ یکی فنا و دیگری «او» خواهی و «او» پرستی، نه غیر پرستی. روشن است که این دو خصوصیت، زمانی در آدمی ایجاد میشود که «عاشق» باشد.
حجگزارِ این غزل به خوبی میداند آدمی تا به فنا، که همان «... پاک شدن از صفات نکوهیده...»4 است، دست نیابد، «او» خواهی در دلش تمکن نمییابد. او دریافته است که بزرگترین گناه یا به تعبیری دقیقتر، گناه نابخشودنی، غیرپرستی است. به یقین حضرت امام در این مقدمه، این سخن مولوی را در نظر داشته است.
به هر ترتیب، حضرت امام(رحمه الله) در بیت اول غزل خویش، خطاب به حاجیانِ معناگرا، دوری از صفات ناپسند و توجه کامل به خدا را توصیه میکند.
با کاروان بگویید از راه کعبه برگرد ما یار را به مستی بیرون خانه دیدیم
این بیت از غزل، نتیجة روحانی و رمز آمیز بیت نخست است. ایشان خطاب به حاجیان ظاهر پرست میگویند: عارفِ عاشق، نیازی به آمدن به مکه ندارد. او یار را بیپرده و بدون حضور در کعبه ملاقات میکند؛ به تعبیر دیگر، ایشان بر این باور است که آدمی هرگاه لحظة ناب فنا و در نتیجه او پرستی را تجربه کرد، دیگر نیازی به طی مسافت ندارد. جان کلام این جاست که او در همان لحظه، آهنگ خدا کرده و حاجی شده است. در حقیقت خداوند نزد این گروه از حاجیان، هیچگاه غایب نبوده است تا لازم باشد به دیدار او برود!
۱.۶k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.