حوس عشق پارت ۷
نویسنده:آهاننننننن😂😂🤣💃🏼💃🏼💃🏼 (بریم ادامه😂)
رفتم به جونگ کوک زنگ زدم خواستم یکم سربه سرش بزارم کوک:جانم چی شد گفتی من:آره بعد الکی زدم زیر گریه کوک:عزیزم چرا گریه میکنی من:مامان بابام نمیزارن کوک:یعنی چی من اعتراض دارم😐 من:هرچی میگم میگن نه کوک:خیله خوب گریه نکن من:من که گریه نمیکنم گوزن😂😂🤣🤣🤣🤣😂😂😂 بعد پشت گوشی ترکیدم از خنده کوک:هوم من:شوخی کردم اجازه دادم بیان کوک:واقعااااا میخوام همیشه پیش خودم باش بدو بیامن:آره کوک:امشب بیا پیشم همین امشب من:خیله خوب بعد قطع کردم رفتم وسایلامو جمع کردم لباسامو با کتابامو بعد بهم پیام داد
کوک:میام دنبالت من:خودم راننده دارم میارتم کوک:خیله خوب بعد حاضر شدمو رفتم من:مامان من میرم مامان:برو بعد ساکمو برداشتم راننده گرفت برد
بعد بهش پیام دادم
من:جونگ کوک کجا بیام
کوک:الان میگم بعد آدرس خونشو داد منم رفتم رسیدم در زدم
از زبون جونگ کوک
یهو در زدن تهیونگ میخواست بره در و باز کنه من رفتم من:نه من باز میکنم مهمون منه تهیونگ:تورو خدا من:به خدا بعد رفتم در و باز کردم میرا بود میرا:سلام بعد رفتم بغلش کردم من:مرسی که اومدی ازش جدا شدم من:بیا تو تا با بچه هام آشنات کنم اون ساکتم بده من میرا:با کسه دیگه ایم زندگی میکنی من:با پسرا نامجون جین شوکا جیهوپ جیمین و تهیونگ میرا:وایی بعد اومد تو همه اومدن جلو همه:سلام میرا:سلام تهیونگ:جونگ کوک نمیخوای این دختر و بهمون معرفی کنی من:این دختر اسمش میرا همکلاسیمه و منم دوسش دارم اونم دوستم داره و میاد پیش خودم حرفه دیگه ای نیست همه:نه
از زبون خودم
یکم خجالت کشیدم تهیونگ:خوب تو چه دوست پسری هستی همینجوری وایساده کوک:آه برو بشین من:خیله خوب ولی ساکم کوک:من میبرم تو اتاق بعد رفتم رو مبل نشستم شیش نفری پشتم میومدن(خیلی ببخشید اینا دختر ندیده ان😐😂😂🤣🤣🤣) بعد نشستم رو مبل بعد جونگ کوک اومد دسته منو گرفت برد تو اتاق جیمین:کجا میبریش کوک:به توچه جیمین:هی نخوردیمش که کوک:نه تو رو خدا بیا بخورش میرا مال منه😋😂 بعد بردم تو اتاق نشوندم رو مبل من چند روز تو خونه جونگ کوک بودم و دیگه خجالت کشیدنم تموم شده بود و راحت بودم
رفتم به جونگ کوک زنگ زدم خواستم یکم سربه سرش بزارم کوک:جانم چی شد گفتی من:آره بعد الکی زدم زیر گریه کوک:عزیزم چرا گریه میکنی من:مامان بابام نمیزارن کوک:یعنی چی من اعتراض دارم😐 من:هرچی میگم میگن نه کوک:خیله خوب گریه نکن من:من که گریه نمیکنم گوزن😂😂🤣🤣🤣🤣😂😂😂 بعد پشت گوشی ترکیدم از خنده کوک:هوم من:شوخی کردم اجازه دادم بیان کوک:واقعااااا میخوام همیشه پیش خودم باش بدو بیامن:آره کوک:امشب بیا پیشم همین امشب من:خیله خوب بعد قطع کردم رفتم وسایلامو جمع کردم لباسامو با کتابامو بعد بهم پیام داد
کوک:میام دنبالت من:خودم راننده دارم میارتم کوک:خیله خوب بعد حاضر شدمو رفتم من:مامان من میرم مامان:برو بعد ساکمو برداشتم راننده گرفت برد
بعد بهش پیام دادم
من:جونگ کوک کجا بیام
کوک:الان میگم بعد آدرس خونشو داد منم رفتم رسیدم در زدم
از زبون جونگ کوک
یهو در زدن تهیونگ میخواست بره در و باز کنه من رفتم من:نه من باز میکنم مهمون منه تهیونگ:تورو خدا من:به خدا بعد رفتم در و باز کردم میرا بود میرا:سلام بعد رفتم بغلش کردم من:مرسی که اومدی ازش جدا شدم من:بیا تو تا با بچه هام آشنات کنم اون ساکتم بده من میرا:با کسه دیگه ایم زندگی میکنی من:با پسرا نامجون جین شوکا جیهوپ جیمین و تهیونگ میرا:وایی بعد اومد تو همه اومدن جلو همه:سلام میرا:سلام تهیونگ:جونگ کوک نمیخوای این دختر و بهمون معرفی کنی من:این دختر اسمش میرا همکلاسیمه و منم دوسش دارم اونم دوستم داره و میاد پیش خودم حرفه دیگه ای نیست همه:نه
از زبون خودم
یکم خجالت کشیدم تهیونگ:خوب تو چه دوست پسری هستی همینجوری وایساده کوک:آه برو بشین من:خیله خوب ولی ساکم کوک:من میبرم تو اتاق بعد رفتم رو مبل نشستم شیش نفری پشتم میومدن(خیلی ببخشید اینا دختر ندیده ان😐😂😂🤣🤣🤣) بعد نشستم رو مبل بعد جونگ کوک اومد دسته منو گرفت برد تو اتاق جیمین:کجا میبریش کوک:به توچه جیمین:هی نخوردیمش که کوک:نه تو رو خدا بیا بخورش میرا مال منه😋😂 بعد بردم تو اتاق نشوندم رو مبل من چند روز تو خونه جونگ کوک بودم و دیگه خجالت کشیدنم تموم شده بود و راحت بودم
۳۴.۶k
۱۲ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.