همان چامه ی مچاله شده



همان چامه ی مچاله شده
همان نامه ی به دستت نرسیده از سالها ؛
آه ، با من همان....
کاش !
پیش تر از آن ؛
- که غروب ِ شعله ور از هجرانی
خاکستر ِ " دوستت دارم " را
- تشییع کند بر شانه ی رود ؛
چشمی سیاهه ام را می خواندی...
#گویا_فیروزکوهی
دیدگاه ها (۳)

‌به غیر از آن که بشد دین و دانش از دستمبیا بگو که ز عشقت چه ...

‌بهر دلم که درد کش و داغدار تستداروی صبر باید و آن در دیار ت...

‌ز سودای خیال تو شدستیم خیالیکی داند چه شویم از تو چو باشد گ...

‌به یاد ندارم پیش از تو بر مدار زندگی گام برداشته یا در ژرفا...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط