سناریو
سناریو
وقتی توی جنگل گم شدن و تو اونا رو پیدا میکنی و بهشون اجازه میدی پیشت بمونن چون نصفه شبه « ا/ت خون آشامه و اعضا نمیدونن ولی قراره بفهمن»
نامجون: داری مسواک میزنی و نمیدونه که یک هو میاد توی دستشویی و دندوناتو میبینه: ت..و .....تو خون آشامی
ا/ت: اوهوم........ ولی نترس تورو نمیخورم...... چون فعلا گشنم نیست «پوزخند»
جین:میره توی آشپز خونه که یه چیزی بخوره در یخچال رو باز میکنه و میبینن کلی شیشه در خون اون جاست و شوکه میشه که ا.ت میره توی آشپزخونه و بهش میگه : این جا چی کار میکنی ؟؟؟
جین:«توی شوکه» : تو خون آشامی ؟؟؟؟
ا.ت : آره خب هستم مشکلش چیه ؟؟؟
جین: میگم منو میخوای بخوری ؟؟
ا.ت : خندت میگیره: از اون جایی که توی یخچال کلی غذا دارم نه ....... میگم فکر کنم گشنته نه ؟؟؟
جین: آره
ا.ت: خب بیا بریم بیرون یکم سبزی و اینا جمع کنیم
جین: باشه
یونگی: میگم تو انسانی ؟؟
ا.ت: چه طور ؟؟
یونگی: آخه شکل انسان ها نیستی ....... رنگ پوستت خیلی سفیده و انگشتات و ناخونات خیلی بلندن و خیلی عجبیه که یک دختر آدمیزاد توی جنگل تنها باشه
ا.ت: آره خب من آدم نیستم ولی از دقتت خوشم اومد
یونگی: لبخند میزنه: چه موجودی هستی ؟؟
ا.ت : خون آشام. یونگی: واقعا....... وایییی دارم یه خون آشام از نزدیک میبینممممم
جیهوپ: یه عکس توی خونه هست که با خانوادت گرفتی و توی اون دندوناتون معلومه و جیهوپ اونو میبینه. زبونش بند اومده: ت...و خو...ن آ..شا..م..ی ؟؟؟ ا.ت: اره ولی نمیخواد بترسی من خون انسان نمیخورم.
جیمین: خودت بهش میگی و اون با چشم های چهار تا شدش نگات میکنه: واقعا ؟؟؟؟ ........... یعنی آلان تو میخوای منو بخوری ؟؟؟
ا.ت: نه نگران نباش اگر میخواستم این کارو کنم همون توی جنگل میکردم جیمین : خب خدارو شکر ........ میگم میشه دندون های نیشت رو ببینم ؟؟؟؟ ا.ت : نشونش میدی
تهیونگ: میگم من گشنمه میشه یه چیزی بخوریم ا.ت : امممم شودنش که میشه ولی آخه غذا ی من و تو یکی نیست و من الان غذایی که تو بتونی بخوری ندارم ........ صبر کن برم بگیرم
تهیونگ: مگه تو چی میخوری؟؟؟ ا.ت : خون تهیونگ : ت..و.... خون آشامی ؟؟؟ ا.ت : بله
جونگکوک: به حالت دستات و پوستت شک میکنه و ازت میپرسه : تو خون آشامی ؟؟؟ ا.ت : اره. جونگکوک : اوووو چه عالی...... میگم میشه دندوناتو ببینم ؟؟؟. ا.ت: آره ولی تو ازم نمیترسی ؟؟؟؟......... نمیترسی بخورمت؟؟؟؟ جونگکوک : نه .....من بوکس بلدم و میتونم خودمو نجات بدم پس نه ا.ت: اووو خوبه ...... بهت نمیاد
#سناریو بی تی اس
وقتی توی جنگل گم شدن و تو اونا رو پیدا میکنی و بهشون اجازه میدی پیشت بمونن چون نصفه شبه « ا/ت خون آشامه و اعضا نمیدونن ولی قراره بفهمن»
نامجون: داری مسواک میزنی و نمیدونه که یک هو میاد توی دستشویی و دندوناتو میبینه: ت..و .....تو خون آشامی
ا/ت: اوهوم........ ولی نترس تورو نمیخورم...... چون فعلا گشنم نیست «پوزخند»
جین:میره توی آشپز خونه که یه چیزی بخوره در یخچال رو باز میکنه و میبینن کلی شیشه در خون اون جاست و شوکه میشه که ا.ت میره توی آشپزخونه و بهش میگه : این جا چی کار میکنی ؟؟؟
جین:«توی شوکه» : تو خون آشامی ؟؟؟؟
ا.ت : آره خب هستم مشکلش چیه ؟؟؟
جین: میگم منو میخوای بخوری ؟؟
ا.ت : خندت میگیره: از اون جایی که توی یخچال کلی غذا دارم نه ....... میگم فکر کنم گشنته نه ؟؟؟
جین: آره
ا.ت: خب بیا بریم بیرون یکم سبزی و اینا جمع کنیم
جین: باشه
یونگی: میگم تو انسانی ؟؟
ا.ت: چه طور ؟؟
یونگی: آخه شکل انسان ها نیستی ....... رنگ پوستت خیلی سفیده و انگشتات و ناخونات خیلی بلندن و خیلی عجبیه که یک دختر آدمیزاد توی جنگل تنها باشه
ا.ت: آره خب من آدم نیستم ولی از دقتت خوشم اومد
یونگی: لبخند میزنه: چه موجودی هستی ؟؟
ا.ت : خون آشام. یونگی: واقعا....... وایییی دارم یه خون آشام از نزدیک میبینممممم
جیهوپ: یه عکس توی خونه هست که با خانوادت گرفتی و توی اون دندوناتون معلومه و جیهوپ اونو میبینه. زبونش بند اومده: ت...و خو...ن آ..شا..م..ی ؟؟؟ ا.ت: اره ولی نمیخواد بترسی من خون انسان نمیخورم.
جیمین: خودت بهش میگی و اون با چشم های چهار تا شدش نگات میکنه: واقعا ؟؟؟؟ ........... یعنی آلان تو میخوای منو بخوری ؟؟؟
ا.ت: نه نگران نباش اگر میخواستم این کارو کنم همون توی جنگل میکردم جیمین : خب خدارو شکر ........ میگم میشه دندون های نیشت رو ببینم ؟؟؟؟ ا.ت : نشونش میدی
تهیونگ: میگم من گشنمه میشه یه چیزی بخوریم ا.ت : امممم شودنش که میشه ولی آخه غذا ی من و تو یکی نیست و من الان غذایی که تو بتونی بخوری ندارم ........ صبر کن برم بگیرم
تهیونگ: مگه تو چی میخوری؟؟؟ ا.ت : خون تهیونگ : ت..و.... خون آشامی ؟؟؟ ا.ت : بله
جونگکوک: به حالت دستات و پوستت شک میکنه و ازت میپرسه : تو خون آشامی ؟؟؟ ا.ت : اره. جونگکوک : اوووو چه عالی...... میگم میشه دندوناتو ببینم ؟؟؟. ا.ت: آره ولی تو ازم نمیترسی ؟؟؟؟......... نمیترسی بخورمت؟؟؟؟ جونگکوک : نه .....من بوکس بلدم و میتونم خودمو نجات بدم پس نه ا.ت: اووو خوبه ...... بهت نمیاد
#سناریو بی تی اس
۹.۵k
۱۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.