عاشقانه طبیعت گردی
یکی به او برساند
دیگر گلدانها برای احتیاجِ حیاتِ فردا،
صدای رودخانهها را نمیخواهند
دلبستهی هجومِ آرام نور
از سویِ روشن شرق نیستند.
دیگر قابهای آوارهی این دیوارها،
برای لعابِ پیراهن
سرخی را از شاخههای انار نمیخواهند.
یکی به او برساند
اینجا رگها از حرارتِ خون خالی شدهاند،
استخوانها بوی مردگی میدهند.
برای طراوت گلدان و سرخی پیراهن،
برای آغاز دوبارهیِ فصل خون
به تاکهایِ کوچهیِ چشمانش نیازمندم....
دیگر گلدانها برای احتیاجِ حیاتِ فردا،
صدای رودخانهها را نمیخواهند
دلبستهی هجومِ آرام نور
از سویِ روشن شرق نیستند.
دیگر قابهای آوارهی این دیوارها،
برای لعابِ پیراهن
سرخی را از شاخههای انار نمیخواهند.
یکی به او برساند
اینجا رگها از حرارتِ خون خالی شدهاند،
استخوانها بوی مردگی میدهند.
برای طراوت گلدان و سرخی پیراهن،
برای آغاز دوبارهیِ فصل خون
به تاکهایِ کوچهیِ چشمانش نیازمندم....
۵.۰k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲