دلتنگت که میشوم چشمانم را میبندم
دلتنگت که میشوم چشمانم را میبندم
صدایت میکنم
صدایم میزنی میدانم...
چهره ات را تصور میکنم
چه عطری هوا را گرفته تو را استشمام میکنم
کنارمی میدانم...
لبهایت را که میبینم لبخند میزنم
غرق در چشمانت میشوم
چشم هایت کلی حرف دارند
سکوت میکنم...
پریشانی موهایت را باد به رُخ میکشد
دستانت را میگیرم
تورا به آغوش میکشم
نَفَسَم عمیق تر میشود...
لیوان پر از آبی در چشمانم جمع میشود
چشمانم را که باز میکنم قطره اشکی صورتم را حس میکند که تنها واقعیت خیال توست...🖤
صدایت میکنم
صدایم میزنی میدانم...
چهره ات را تصور میکنم
چه عطری هوا را گرفته تو را استشمام میکنم
کنارمی میدانم...
لبهایت را که میبینم لبخند میزنم
غرق در چشمانت میشوم
چشم هایت کلی حرف دارند
سکوت میکنم...
پریشانی موهایت را باد به رُخ میکشد
دستانت را میگیرم
تورا به آغوش میکشم
نَفَسَم عمیق تر میشود...
لیوان پر از آبی در چشمانم جمع میشود
چشمانم را که باز میکنم قطره اشکی صورتم را حس میکند که تنها واقعیت خیال توست...🖤
۶.۹k
۱۹ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.