فیک آقای خشن قسمت ۵۸
جون کوک خواهش میکنم ماریسا نروووو
بغضکرده بود منو ببخش دیگه دوسم نداری بگو
ماریسا پرید بغلش و گفت میگه میشه تورو دوست نداشت قشنگ ترین هدیه ای خدا
و اون شب موند ساک اش رو گذاشت سر جاش جون کوک براش کیوت شد و ماریسا بغلش کرد گفت دیگه نبینم گریه کنی هااااااااا جون کوک گفت متاسفم ببخشید نمیخواستم ناراحتت کنم ماریسا گفت باشه تهیونگ و کوکی اومدن و کلی تدارک دیده بودن و شام گرفته بودن و برای آنوشا کوچولو اسباب بازی خریده بودن شام خوردن و بعداز غذا ماریسا بازی فکری آورد بازی کردن تهیونگ خیلی هیجان زده شده بود و یهو میز رو شکوندش اون سه تا با چشمای بزرگ و تعجب کرده رو به تهیونگ زل زده بودن
بغضکرده بود منو ببخش دیگه دوسم نداری بگو
ماریسا پرید بغلش و گفت میگه میشه تورو دوست نداشت قشنگ ترین هدیه ای خدا
و اون شب موند ساک اش رو گذاشت سر جاش جون کوک براش کیوت شد و ماریسا بغلش کرد گفت دیگه نبینم گریه کنی هااااااااا جون کوک گفت متاسفم ببخشید نمیخواستم ناراحتت کنم ماریسا گفت باشه تهیونگ و کوکی اومدن و کلی تدارک دیده بودن و شام گرفته بودن و برای آنوشا کوچولو اسباب بازی خریده بودن شام خوردن و بعداز غذا ماریسا بازی فکری آورد بازی کردن تهیونگ خیلی هیجان زده شده بود و یهو میز رو شکوندش اون سه تا با چشمای بزرگ و تعجب کرده رو به تهیونگ زل زده بودن
۳.۰k
۱۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.