عشق یا نفرت پارت ۱۴
کوکی: حالا شد.
من: باشه .
کوکی: یه سوال بپرسم؟
من: اره .
کوکی: خب تا حالا عاشق کسی شدی؟
من: نچ.
کوکی: 😐عاشق نشدی؟
من: نچ نچ نچ (تو ذهنم : ولی احساس میکنم که یه حسی تو بدنم جریان پیدا کرده و نمیدونم اسمش چیه باید از کوکی کمک بگیرم)
کوکی: معلومه نشدی.
من: کوکی ،من احساس میکنم که یه حسی تو بدنم جریان پیدا کرده و نمیدونم اسمش چیه ، تو میدونی اسمش چیه؟میتونی کمکم کنی تا بدونم این حس چیه؟
کوکی : اهمممم باشه . بعدش رفتم جلو لبامو رو لباش گذاشتم.
من: بعد اینکه کوکی جوابمو داد یه لبخند اومد رو لبم بعدش کوکی لباشو جلو آورد و گذاشت رو لبام ، واقعیتش نمیخواستم که ردش کنم . لباموبا ولع میبوسید. نمیدونمچه حسی بود ولی میگفت که همراهیش کنم . منم همراهیش کردم و خیلی دوس داشتم که این بوسه ادامه پیدا کنه.
ببخشید این پارت رو کم گذاشتم
لایک و کامنت و فالو یادتون نره دوستون دارم 😘😘😘😘
#فالو_لایک_فراموش_نشه😻❤👉
من: باشه .
کوکی: یه سوال بپرسم؟
من: اره .
کوکی: خب تا حالا عاشق کسی شدی؟
من: نچ.
کوکی: 😐عاشق نشدی؟
من: نچ نچ نچ (تو ذهنم : ولی احساس میکنم که یه حسی تو بدنم جریان پیدا کرده و نمیدونم اسمش چیه باید از کوکی کمک بگیرم)
کوکی: معلومه نشدی.
من: کوکی ،من احساس میکنم که یه حسی تو بدنم جریان پیدا کرده و نمیدونم اسمش چیه ، تو میدونی اسمش چیه؟میتونی کمکم کنی تا بدونم این حس چیه؟
کوکی : اهمممم باشه . بعدش رفتم جلو لبامو رو لباش گذاشتم.
من: بعد اینکه کوکی جوابمو داد یه لبخند اومد رو لبم بعدش کوکی لباشو جلو آورد و گذاشت رو لبام ، واقعیتش نمیخواستم که ردش کنم . لباموبا ولع میبوسید. نمیدونمچه حسی بود ولی میگفت که همراهیش کنم . منم همراهیش کردم و خیلی دوس داشتم که این بوسه ادامه پیدا کنه.
ببخشید این پارت رو کم گذاشتم
لایک و کامنت و فالو یادتون نره دوستون دارم 😘😘😘😘
#فالو_لایک_فراموش_نشه😻❤👉
۳۵.۷k
۰۱ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.