زنده در گور
#زنده_در_گور
دیدن عکس آدمهای گور خواب در همین حوالی تهران برایم بسیار تلخ بود و تصور وضعیتی اینچنین برایم بسیار سخت. اینکه کسی ازم بی جایی و بی خانمانی به گرمخانه که نه به خیابان و پارک که نه به گور و قبرستان پناه ببرد چیز کمی نیست.
چطور از تاریکی قبر نمی ترسد؟ چطور تنگی گور را تحمل می کند؟ چگونه می تواند این وضع را تاب بیاورد؟ با دیدن این عکسها دانستم فقر می تواند حتی پیش از مردن انسان را ساکن قبرستان و مقیم گورستان نماید.
از خود پرسیدم من به عنوان یک مبلغ دین با دیدن مرد معتادی که سر از قبری کثیف و سیاه بیرون آورده و به من خیره شده چه وظیفه ای دارم؟ در این لحظه مسخره ترین سوال این است که از او بپرسم مقلد کدام مرجع تقلید هستی؟ آیا نماز ظهر و عصرت را خوانده ای؟ آیا به ولایت فقیه اعتقاد داری؟ فقر و اعتیاد با این آدم کاری کرده که تا این درجه از خفت را بپذیرد و تا این درجه از کثافت را تحمل کند اساسا دین چه برخوری با آدمهای اینچنینی دارد و برنامه اش برای نجات انسانهای از این دست چیست ؟پس وظیفه دین و دیندار و حکومت دینی در این میان کدام است؟
باید گفت دین حقیقتی است که باید در جان آدمی بنشیند و شخصیت انسان را عوض کند کسی که تمام شخصیتش در گرو تعلقات دیگر است از زندگی دینی بهره ای نخواهد برد در واقع دین از حاجات لطیف و معنوی انسان است به اصطلاح از حاجات درجه دوم انسان است حاجات اصلی و درجه اول همین نیازهای مادی و اولیه ما هستندمثل غذا لباس مسکن دارو نظم اجتماعی و چیزهایی از این قبیل وقتی این حاجات تامین شوند انسان نتیجتا به یاد دین و خدا می افتد همه ما این ضرب المثل مشهور را شنیده ایم که شکم گرسنه دین و ایمان ندارد اگر شما به فردی که حاجات اولیه اش برآورده نشده ایمان و ارزشهای عالی را عرضه کنید آن فرد حتی در مقام انکار آن هم بر نمی آید چون اساسا در مقامی نیست که بتواند آنها را بفهمد و یا به آنها اهمیت بدهد. انسانها اول حریص نان هستند وقتی از این حاجات اولیه فارغ شدند نوبت به امور مهمتر و عالی تر می رسد. ما اگر گرفتار این حاجات مادی اولیه باشیم نماز هم نمی توانیم بخوانیم نمازمان هم نماز نیست به قول سعدی
شب چو عقد نماز می بندم
چه خورد بامداد فرزندم؟
.
#محمد_علی_آهنگران
دیدن عکس آدمهای گور خواب در همین حوالی تهران برایم بسیار تلخ بود و تصور وضعیتی اینچنین برایم بسیار سخت. اینکه کسی ازم بی جایی و بی خانمانی به گرمخانه که نه به خیابان و پارک که نه به گور و قبرستان پناه ببرد چیز کمی نیست.
چطور از تاریکی قبر نمی ترسد؟ چطور تنگی گور را تحمل می کند؟ چگونه می تواند این وضع را تاب بیاورد؟ با دیدن این عکسها دانستم فقر می تواند حتی پیش از مردن انسان را ساکن قبرستان و مقیم گورستان نماید.
از خود پرسیدم من به عنوان یک مبلغ دین با دیدن مرد معتادی که سر از قبری کثیف و سیاه بیرون آورده و به من خیره شده چه وظیفه ای دارم؟ در این لحظه مسخره ترین سوال این است که از او بپرسم مقلد کدام مرجع تقلید هستی؟ آیا نماز ظهر و عصرت را خوانده ای؟ آیا به ولایت فقیه اعتقاد داری؟ فقر و اعتیاد با این آدم کاری کرده که تا این درجه از خفت را بپذیرد و تا این درجه از کثافت را تحمل کند اساسا دین چه برخوری با آدمهای اینچنینی دارد و برنامه اش برای نجات انسانهای از این دست چیست ؟پس وظیفه دین و دیندار و حکومت دینی در این میان کدام است؟
باید گفت دین حقیقتی است که باید در جان آدمی بنشیند و شخصیت انسان را عوض کند کسی که تمام شخصیتش در گرو تعلقات دیگر است از زندگی دینی بهره ای نخواهد برد در واقع دین از حاجات لطیف و معنوی انسان است به اصطلاح از حاجات درجه دوم انسان است حاجات اصلی و درجه اول همین نیازهای مادی و اولیه ما هستندمثل غذا لباس مسکن دارو نظم اجتماعی و چیزهایی از این قبیل وقتی این حاجات تامین شوند انسان نتیجتا به یاد دین و خدا می افتد همه ما این ضرب المثل مشهور را شنیده ایم که شکم گرسنه دین و ایمان ندارد اگر شما به فردی که حاجات اولیه اش برآورده نشده ایمان و ارزشهای عالی را عرضه کنید آن فرد حتی در مقام انکار آن هم بر نمی آید چون اساسا در مقامی نیست که بتواند آنها را بفهمد و یا به آنها اهمیت بدهد. انسانها اول حریص نان هستند وقتی از این حاجات اولیه فارغ شدند نوبت به امور مهمتر و عالی تر می رسد. ما اگر گرفتار این حاجات مادی اولیه باشیم نماز هم نمی توانیم بخوانیم نمازمان هم نماز نیست به قول سعدی
شب چو عقد نماز می بندم
چه خورد بامداد فرزندم؟
.
#محمد_علی_آهنگران
۲.۶k
۰۸ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.