ببین لیلی! اگر دیوانه ام مجنون زنجیری
ببین لیلی! اگر دیوانهام مجنون زنجیری
مرا از بوسه میگیری و بعدش...بوسه میگیری!
هوا خوب است؟ پس هستی! بزن این جرعه را، مستی!
اگر کامی دهی هستم از آن تشویش تخدیری
زمان را وزن کردی، کم شده! پرسود...بازارت
قرار ما همین جا در ترازوهای تعمیری
گرسنه حال عاشق را چو قرصِ ماه میبیند
چه شد؟! نان تماشا میخوری خب از سَر ِ سیری
شنا آموختم، گاهی...جوان بودم! رهایم کن!
شبی شاید کشانم خویش را تا قایق پیری
پری ِ اشکها! صبح است میخوابی نمیدانی
خروسی میرسد از راه میخواند به این دیری
یزدان_سلحشور
مرا از بوسه میگیری و بعدش...بوسه میگیری!
هوا خوب است؟ پس هستی! بزن این جرعه را، مستی!
اگر کامی دهی هستم از آن تشویش تخدیری
زمان را وزن کردی، کم شده! پرسود...بازارت
قرار ما همین جا در ترازوهای تعمیری
گرسنه حال عاشق را چو قرصِ ماه میبیند
چه شد؟! نان تماشا میخوری خب از سَر ِ سیری
شنا آموختم، گاهی...جوان بودم! رهایم کن!
شبی شاید کشانم خویش را تا قایق پیری
پری ِ اشکها! صبح است میخوابی نمیدانی
خروسی میرسد از راه میخواند به این دیری
یزدان_سلحشور
۸۰۲
۰۶ اسفند ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.