خاطرات
خاطرات
بمب های ساعتی هستند که به وقت دلتنگی
منفجرمی شوند .
در چشمها به راه می افتند
پلکها را زخمی می کنند ،
گونه هارا بارانی ،
تلاش فراموشی را سرکوب
وبی رحمانه می تازند ،
خواه با شنیدن کلمه ای آشنا
یا قلقلک گوشهایت با آهنگی تکراری
یا بوی عطر تلخ بجامانده ازیک رهگذر،
یاصدای پایی آشنا درکوچه
یا شنیدن سازی درپشت پنجره دریک هوای بارانی .
چنگ می اندازند گلویمان را وته مانده شان بدجور پلکهامان را می سوزاند .
بمب های ساعتی هستند که به وقت دلتنگی
منفجرمی شوند .
در چشمها به راه می افتند
پلکها را زخمی می کنند ،
گونه هارا بارانی ،
تلاش فراموشی را سرکوب
وبی رحمانه می تازند ،
خواه با شنیدن کلمه ای آشنا
یا قلقلک گوشهایت با آهنگی تکراری
یا بوی عطر تلخ بجامانده ازیک رهگذر،
یاصدای پایی آشنا درکوچه
یا شنیدن سازی درپشت پنجره دریک هوای بارانی .
چنگ می اندازند گلویمان را وته مانده شان بدجور پلکهامان را می سوزاند .
۵۶۰
۱۲ آبان ۱۴۰۳