فن فیکشن اسمات و اکشن از شوگا پارت ۳
//ازدید خودت//
که بادیدن چهره ی اون فرد کپ کردم....او...اون شوگا بود...فوری رفتم طرفش:
+هوییییی...چند نفر به یه نفر؟!
_یهتره نیای وسط کوچولو
+به من میگی کوچولو هع....الن حالیت میکنم...
کتکشون میزدم...چون دونفر بودن فوری کارشونو تموم کردمو بیهوششون کردم...رفتم طرف شوگا...زیر یه چشش کبود بودو دستشو روی سرش گذاشته بود...دستمو سمتش دراز کردم که گفت:
+خودتو وارد بد بازیی کردی..بد بازیی
_چی میگی باو...الن مستی بیا...سوار شو رو کولم
سوارشد...تقریبا سبک بود...اما از بدشانسیم کمرم ازاینکه اونا منو زده بودن درد میکرد...بزور رسیدم خونه و اونو پرت کردم رو کاناپه که صدای نالش دراومد...زخم انچنانی نداشت ولی اون کبودی بدجوری بود...رفتم یکم یخ برداشتم گذاشتم رو گونش که چشام سنگین شدو خوابم برد...
صبح روز بعد//
_هی هی پسر پاشو...د پاشو دیه
چشامو باز کردم...دیدم گیج رویه تخت نشسته
+هوم چیه چته؟
_من اینجا چیکار میکنم؟
+یعنی دیشبو یادت نمیاد؟!
_دیشب؟؟!
یکم فکر کردو بعد با عجله پاشدو گفت:
_وای وای باید برممم
با انگشتم به در اشاره کردم
+راه خروج از اون وره
با عجله رفت...چش بود؟دیوانه
رفتم بار و مشغول پخش کردن شرابا بودم که یعدفه .....
ادامه دالد😂
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #پست_جدید #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
که بادیدن چهره ی اون فرد کپ کردم....او...اون شوگا بود...فوری رفتم طرفش:
+هوییییی...چند نفر به یه نفر؟!
_یهتره نیای وسط کوچولو
+به من میگی کوچولو هع....الن حالیت میکنم...
کتکشون میزدم...چون دونفر بودن فوری کارشونو تموم کردمو بیهوششون کردم...رفتم طرف شوگا...زیر یه چشش کبود بودو دستشو روی سرش گذاشته بود...دستمو سمتش دراز کردم که گفت:
+خودتو وارد بد بازیی کردی..بد بازیی
_چی میگی باو...الن مستی بیا...سوار شو رو کولم
سوارشد...تقریبا سبک بود...اما از بدشانسیم کمرم ازاینکه اونا منو زده بودن درد میکرد...بزور رسیدم خونه و اونو پرت کردم رو کاناپه که صدای نالش دراومد...زخم انچنانی نداشت ولی اون کبودی بدجوری بود...رفتم یکم یخ برداشتم گذاشتم رو گونش که چشام سنگین شدو خوابم برد...
صبح روز بعد//
_هی هی پسر پاشو...د پاشو دیه
چشامو باز کردم...دیدم گیج رویه تخت نشسته
+هوم چیه چته؟
_من اینجا چیکار میکنم؟
+یعنی دیشبو یادت نمیاد؟!
_دیشب؟؟!
یکم فکر کردو بعد با عجله پاشدو گفت:
_وای وای باید برممم
با انگشتم به در اشاره کردم
+راه خروج از اون وره
با عجله رفت...چش بود؟دیوانه
رفتم بار و مشغول پخش کردن شرابا بودم که یعدفه .....
ادامه دالد😂
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #پست_جدید #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
۱۹.۷k
۱۹ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.