پلیس مخفی پارت اخر
لیسا خیلی سرم درد می کرد چون خاطرهی بد توی بیمارستان داشتم
داشتم پا می شدم که یهو یکی منو گرفت و منو روی تخت گذاشتم جنگ کوک
بود که گفتم گشنمه می خواستم که بره تا فرار کنم لباسامو نپوشیدم زود بیرون
رفتم بیرون سریع که جانگ کوک سریع دنبالم میومد که توی کوچه و پس کوچه ها خیلی دل درد داشتم و حالت تحوع داشتم که یهو یه ماشین بزرگ بهم خورد یهو چشام بسته شد
جنگ کوک با حالت خیلی سریع به طرف لیسا رفتم که یه ما شین بزرگ به لیسا خورده بود داشتن اونو می دزدن سریع خدمو رسوندم ولی بردنش
سریع به پلیس زنگ زدم که یادم اومد زود قطش کرد شماره ی ناشناس بهم پیام داد عشقت اینجاست اگه نیای ازون پردگاه به زور پرتش می کنم جنگ کوک کجاید جود خیلی دراما دیده بود تنهای اومد و خیلی زود دروشکوند وقتی رسید دوست پسر قبلی لیسا بود جنگ کوک عوضی ولش کن ههههه ولش کنم که چی عشقت شه اون عشق منه هیچوقت بهت نمی دمش
لیسا عوضی ولم کن تو خیلی عوضی هستی هر روز منو کتک میزدی جنگ کوک لطفا اون ازم دور کن جنگ کوک لیسا اروم باش نباید خیلی عصبی شی تو هنوز مرخص نشده بودی
لیسا ترو خدا منو ازین پسره دور کن همیشه منو کتک می زنه لطفا جنگ کوک
منو ازش دور کن
جنگ کوک نترس این عوضی نمی تونی حتی یک دست کوچکی هم بهت بزنه
اون پسره
واقعا بخاطر این حرف جنگ کوک من الان تحریک شدم تا الان به اون فکر نکردم که یه دستی به پای لیسا زد لیسا اییییی جنگ کوک لطفا
جنگ کوک با اون کار پسره کلی عصبانی شد و فک فوت پسررو در اورد
و دست پای و چشمای لیسا را باز کرد
و این داستان مثل پرننسس هااااا به خوبی خوشی زندی کردن 😈
ببخید دیر گذاشتم چون اینترنت به چوخ رفته
بای
داشتم پا می شدم که یهو یکی منو گرفت و منو روی تخت گذاشتم جنگ کوک
بود که گفتم گشنمه می خواستم که بره تا فرار کنم لباسامو نپوشیدم زود بیرون
رفتم بیرون سریع که جانگ کوک سریع دنبالم میومد که توی کوچه و پس کوچه ها خیلی دل درد داشتم و حالت تحوع داشتم که یهو یه ماشین بزرگ بهم خورد یهو چشام بسته شد
جنگ کوک با حالت خیلی سریع به طرف لیسا رفتم که یه ما شین بزرگ به لیسا خورده بود داشتن اونو می دزدن سریع خدمو رسوندم ولی بردنش
سریع به پلیس زنگ زدم که یادم اومد زود قطش کرد شماره ی ناشناس بهم پیام داد عشقت اینجاست اگه نیای ازون پردگاه به زور پرتش می کنم جنگ کوک کجاید جود خیلی دراما دیده بود تنهای اومد و خیلی زود دروشکوند وقتی رسید دوست پسر قبلی لیسا بود جنگ کوک عوضی ولش کن ههههه ولش کنم که چی عشقت شه اون عشق منه هیچوقت بهت نمی دمش
لیسا عوضی ولم کن تو خیلی عوضی هستی هر روز منو کتک میزدی جنگ کوک لطفا اون ازم دور کن جنگ کوک لیسا اروم باش نباید خیلی عصبی شی تو هنوز مرخص نشده بودی
لیسا ترو خدا منو ازین پسره دور کن همیشه منو کتک می زنه لطفا جنگ کوک
منو ازش دور کن
جنگ کوک نترس این عوضی نمی تونی حتی یک دست کوچکی هم بهت بزنه
اون پسره
واقعا بخاطر این حرف جنگ کوک من الان تحریک شدم تا الان به اون فکر نکردم که یه دستی به پای لیسا زد لیسا اییییی جنگ کوک لطفا
جنگ کوک با اون کار پسره کلی عصبانی شد و فک فوت پسررو در اورد
و دست پای و چشمای لیسا را باز کرد
و این داستان مثل پرننسس هااااا به خوبی خوشی زندی کردن 😈
ببخید دیر گذاشتم چون اینترنت به چوخ رفته
بای
۳۲.۲k
۱۴ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.